نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰

 

شفاعت؛ سایه سار رحمت (3)

1) دو نوع شفاعت: از سر وعده و از سر فضل

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

«وَ الضُّحَى‌ (1) وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى‌ (2) مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى‌ (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى‌(4) وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى‌»[1]

در مجالس گذشته، حول و حوش این آیه اخیر مطالبی عرض کردیم.

خداوند می فرماید: ای پیامبر! خدا آنقدر به تو خواهد داد که راضی و خشنود شوی.

براساس روایات، آنچه که خدا به پیامبرش عطا می فرماید، شفاعت است و اهل بیت علیهم السلام فرمودند: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن، همین آیه است.

  • ۰
  • ۰

شفاعت؛ سایه سار رحمت (2)

1) سفقت پدرانه امام و نبی علیهم السلام در حق شیعیان

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

«وَ الضُّحَى‌ (1) وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى‌ (2) مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى‌ (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى‌(4)»[1]

خداوند متعال، خطاب به پیامبر رحمت صلّی الله علیه وآله می­فرماید: آخریت برای تو از دنیا بهتر است.

«وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى‌«

و خداوند به تو آنقدر خواهد داد، تا راضی شوی.

در این آیه تصریح شده که خداوند به پیامبر صلّی الله علیه وآله لطفی می­کند تا راضی شود. و مهم این است که پیامبر راضی می­شود.

آنچه خدا به پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله عطا می­فرماید «حقّ شفاعت» است. مقام شفاعت برای تنها حبیب خدا یعنی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله است. «تنها حبیب»، یعنی خدا هر که را دوست دارد به خاطر ایشان دوست دارد اما ایشان را به خاطر خودشان دوست دارد. مقام پیامبر اسلام مقامی فوق تصور ماست و به این خاطر خداوند به ایشان حق شفاعت می­دهد و ایشان هم برای امت شفاعت می­فرمایند تا راضی شوند.

طبق روایاتی که برخی را دیشب خواندیم، امت پیامبر، شیعیان برادر و اوصیای ایشان هستند و کسان دیگری که تحت ولای علی علیه السلام نباشند، امت پیامبر نیستند و پیامبر صلّی الله علیه وآله آنها را از امت خود نمی­دانند.

  • ۰
  • ۰

در این شماره از نشریه مطالب زیبایی را با موضوع شفاعت در 3 شماره در اختیار خوانندگان قرار می دهیم.

 

شفاعت؛ سایه سار رحمت (1)

1)      آخرت معنوی مؤمنان

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

«وَ الضُّحَى‌ (1) وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى‌ (2) مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى‌ (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى‌(4)»[1]

در آیه پایانی می­فرماید: «ای پیامبر! آخرت برای تو از دنیا بهتر است».

شأن نزول این آیه بسیار جالب است. امام صادق (علیه السلام) از پدرشان و ایشان از جابر بن عبدالله انصاری نقل می­کنند:

دخل رسول الله صلّی الله علیه وآله علی فاطمة سلام الله علیها...

یک روز پیامبر بر حضرت زهرا سلام الله علیها وارد شدند.

... و هی تطحن بالرَّحی...

  • ۰
  • ۰


به مناسبت محرم و همزمانی این شماره با تبلیغ ایام عزای سیدالشهداء (علیه السلام)، بسته پیشنهادی این شماره منبر مکتوب دهه اول با موضوع "آخرین دعای امام حسین (علیه السلام)" تقدیم حضورتان می گردد:

 

مجلس دوم


شب دوم/ روضه ی ورود

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد و على آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین

دل خون شد از امید و نشد بخت یار من  ***  ای وای بر من و دل امیدوار من

ای سیل اشک خاک وجودم به باد ده *** تا بر دل کسی ننشیند غبار من

از جور روزگار چه گویم که از فراق *** هم روز من سیه شد و هم روزگار من

نزدیک شد که خانه عمرم شود خراب *** رحمی نما وگرنه خراب است کار من

ترسم که بیایی تو و من زنده نباشم *** کاری بکن ای دوست که شرمنده نباشم

دلدار منی یابن زهرا *** تو یار منی یابن زهرا

ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن  *** رحمی به من سوخته بی سر و پا کن

ای شمع دلم یابن زهرا *** از تو خجلم یابن زهرا

مرا به چهره خود یک نگاه مهمان کن *** اگر چه لایق آن نیستم تو احسان کن

 

بحث من آخرین دعای امام حسین بود؛ این دعا به خصوص از این جهت اهمیت دارد که قلب مطهری که یک عمر جز برای خدا برای احدی نطپیده است، در آخرین لحظات عمر و در قتلگاه در آن بحبوحه و در آستانه ملاقات و لقاء الله این گونه با خدا سخن می‌گوید: «اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت»، رسیدم به اینجا: «ذکور إذا ذکرت» تو بسیار یاد می‌کنی هنگامی که یاد شوی. یاد می‌کنی، یعنی خدا ما را یادش می‌رود؟ نه! اما حدود سی و هشت اثر برای ذکر خدا در روایات هست، همه ی اینها را می‌شود گفت آن یادی است که خدا از ما می‌کند. مثلاً: «من أکثر ذکر الله أحبّه الله» کسی زیاد به یاد خدا باشد، خدا دوستش دارد: «فاذکرونی أذکرکم» این قدر اهمیت دارد ذکر خدا! از رسول اکرم نقل شده که فرمودند: «ثلاثة معصومون من إبلیس و جنوده» سه گروه نه معصوم اصطلاحی بلکه یعنی در امان و ایمنی هستند از ابلیس و سپاهیانش، یکی «الذاکرون لله والباکون من خشیة الله ویستغفرون بالأسحار» آنهایی که خدا را یاد می کنند، آن‌هایی که گریه می‌کنند از ترس خدا و آن‌هایی که سحر‌ها استغفار می‌کنند.

  • ۰
  • ۰


مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

 مجلس دوم


نمى دانم از این دو مصیبت عظیمه که یکى در جان خود ماست - یعنى مصیبت تدین، و آن مصیبتى است که دعای و لاتجعل مصیبتنا فى دیننا نسبت به او مستجاب نشده است - یا در مصیبت این ایام بگویم.

اول باید در مصیبت خودمان بگوئیم؛ چرا که آن صاحب مصیبت عظمى متحمل این همه مصائب نشده، مگر به جهت آنکه این مصیبت را از مردم دفع کند.

پس اول باید در این گفتگو نمود. در این مقام عرض مى کنم:

اللهم عظم بلائى، و افرط بى سوء حالى، و قصرت لى أعمالى، و قعدت بى اغلالى

یعنى: خداوندا، مصیبت من سنگین شده است در چند بابت.

چند دفعه مکرر مى کنم. هر قدر بتوانم مکرر مى کنم:

اللهم عظم بلائى. ما ربحت تجارتى و حسرت نفسى[1]

یعنى: خدایا، سرمایه اى که دادى، قدرى از آن رفته، و قدرى از آن باقى مانده. نه نفع برده ام، نه سودى تحصیل کرده ام، نه نفعى به چنگ آورده ام، نه نقدى که به بازار آخرت ببرم، و به او متاعى خریدارى کنم.

چه بازار؟ بازارى که در او جز نقد خالص قبول نکنند، و صرافش ماهر است. قلب قبول نمى کند.

نه در این دنیا - که متجر[2] اولیاء الله است[3]  - معامله اى که نفعى داشته باشد تحصیل کرده ام. نه فروش درستى، نه جنس درستى، نه نقد درستى!

  • ۰
  • ۰


مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

مجلس اول

اللهم انى امجدک و لاغایه لمجدک . لا احصى ثناء علیک ، انت کما اثنیت على نفسک توحدت بالعظمه و العلاء و تفردت بالجود و الکبریاء. توهت فى کبریاء هیبتک دقائق الاوهام و انحسرت دون النظر الیک خطائف ابصار الانام . نحمدک على جزیل الانعام  و نشکرک على جمیل الاکرام . و نصلى و نسلم على نبیک نبى الرحمه و امام الائمه ، المنتجب من طینه الکرم و سلاله المجد الاقدم ، و على اهل بیته ینابیع الحکم و عصم الامم ، و الساده الاتقیاء و القاده الاصفیاء، مادامت الخضراء على الغبراء، و استنارت الغبراء من الخضراء

اما بعد؛ امروز که اینجا نشسته اید، هر کس ملاحظه حال دل خود کند. اگر مى بینى هیچ نگفته و نشنیده دلت گرفته است، و گریه بر تو مستولى شده، و چنین حالتى در خود ملاحظه کردى، بشارت باد ترا که علامت ایمان است . اى برادران ، بیائید با خودمان راست بگوئیم ، که از روزى که مکلف شده ایم، و اظهار مى کنیم توحید خدا را، و اعتقاد به آن را - نبوت نبى و امامت ائمه (علیهم السلام)- تا به حال همه این ها را از روى لفظى گوئیم و حقیقتى از اینها در ما ظاهر نشده است، تمام بى حقیقت است و چه بسیار معلوم است که جسد بى روح ، و پوست بى مغز، و ظاهر بى باطن ، ثمرى ندارد. بلى ، به ندرت حقیقتى یافت مى شود، و علامت او این حزن و اندوه است

و این یکى از نشانه هاست، که اگر چنین هستى ، معلوم است که مرتبه معجونیت ولایت را دارى و داخل در فقره شیعتنا قد خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بنور ولایتنا[1]؛ شیعیان ما از باقیمانده طینت ما خلق شده اند و به نور ولایت ما عجین گشته اند، هستى. دلت راهى به ایشان دارد؛ چرا که امروز روز اول حزن ایشان است. بارى، این فقره را من باب اشاره و تنبیه ذکر کردیم.