نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰

 


«پایگاه تخصصی امام حسین (علیه السلام)» (که با دامنه karbobala.com در فضای مجازی در دسترس است) به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می‌پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

با توجه به این هدف، «کرب‌وبلا» مخاطبین خود را تمام انسان‌های حق‌جو، اندیشمند و متفکری می‌داند که بدون هیچ عنادی، تشنه دست‌یابی به سرچشمه معرفتند و با جان و دل، حق و حقیقت را قبول می‌کنند.

ارائه مقالات تخصصی، اطلاع‌رسانی روزانه اخبار، درج سخنرانی‌های معرفتی، انتشار اشعار آیینی و عاشورایی، بانک تصاویر موضوعی و دلنوشته های ادبی از جمله امکاناتی است که سعی شده در این پایگاه به آن‌ها پرداخته شود. همچنین سامانه «پرتال هیئات»، محلی برای ثبت اطلاعات هیئات سراسر کشور به شمار می‌آید که بستری مناسب جهت اطلاع‌رسانی کلیه مراسم‌های مذهبی و برنامه‌های هیئات در طول سال محسوب می‌شود.

  • ۰
  • ۰


مراد از ظلم شهادت امام حسین (علیه السلام) است!

یکی از آیات قرآن که با امام حسین (علیه السلام) ارتباط دارد آیه 33 سوره اسراء است.

« و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلایسرف فی القتل انه کان منصورا»

هرکس مظلوم کشته شود به ولی و سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس نباید در قتل زیاده روی کند زیرا او یاری شده است. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که مراد خداوند از آیه حضرت حسین (علیه السلام) است که او را مظلومانه به شهادت رساندند و منظور از ولی و سرپرست امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.[1]

ظاهر آیه حکمی عام است برای همه مردم یعنی اگر کسی از روی ظلم کشتند ولی و سرپرست او شرعا می تواند فقط قاتل او را قصاص کند و طبق معنای آیه نباید اسراف کند یعنی افراد دیگری هم بکشد. بنابراین ولی امام حسین (علیه السلام) فقط می تواند قاتلین حضرت را قصاص کند؛ اما قاتلین حضرت چه کسانی بودند؟ آیا قاتل ایشان یزید است؟ یا ابن زیاد؟ یا عمربن سعد؟ یا شمر یا سنان یا صالح بن وهب که نیزه ای به حضرت زد و باعث از اسب افتادن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شد؟ یا آن ملعونی که تیر سه شعبه به قلب مبارک ایشان زد؟ یا...

صحیح این است که برای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) صدهزار قاتل است حقیقتا و استقلالاً.

یک قاتل یزید است که در روایات هم ذکر شده است.[2]

دیگری ابن زیاد است همانطور که یزید گفت: قتله ابن مرجانه[3] (ابن مرجانه حسین (علیه السلام) را کشت)

دیگری عمر بن سعد است چنانچه در روایت است وقتی اصحاب امیرالمومنین (علیه السلام) او را در کودکی می دیدند می گفتند این قاتل حسین (علیه السلام) است.[4]

و دیگری شمر و سنان و خولی و حرمله و تشنگی و غیرت و گریه و...

خود حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می فرمایند: «قتلت مکروبا»[5] یعنی حزن و اندوه مرا کشته است و به همین خاطر ایشان را صاحب کربلا می نامند یعنی خود این لفظ اشاره به سبب قتل ایشان است یعنی حزن و اندوه و بلا.

اما مظلوم کشته شدن که در آیه آمده است چند معنا دارد که همگی بر سیدالشهدا (علیه السلام) منطبق است حقیقتاً.

اول: در حالتی که مظلوم است کشته شده باشد: یعنی تجاوز به حقوق او کرده باشند و ضرر به مال و اولاد و اصحابش زده باشند بلکه تمام اعضا و جوارحش اعم از ظاهریه و باطنیه را به ضرب تیر و تیغ و نیزه و تشنگی، از بین برده باشند که حقیقتاً در آن حضرت اتفاق افتاد که از شدت ضربات شمشیرها و نیزه ها اعضایش متغیر شده بود حتی گلوی ایشان و از طرفی تعدی کردند به مال و اولاد و اصحابش و او را آواره کردند و تنها و بی کس روی خاک رها کردند به همین جهت کلمه مظلوم با اینکه وصف است علم شده برای حضرت حسین (علیه السلام) همانطور که در دعا می خوانیم: أنشرک دم المظلوم[6] (تو را قسم می دهم به خون مظلوم)

و در حدیثی وارد شده که ترک مکن زیارت مظلوم را، راوی سؤال کرد: مظلوم کیست؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانی که او حسین (علیه السلام) شهید کربلاست![7]

دوم: مظلوم بودن در اصل کشتن: یعنی کسی را بکشند بدون مجوز شرعی که موجب قتل او باشد مثل قصاص یا حد یا فساد کردن در جامعه. و اظهر افراد این معنا حسین (علیه السلام) است. همانطور که خودش فرمود: وای بر شما چه طلبی از من دارید؟ آیا کسی از شما را کشته ام که می خواهید قصاص کنید یا مالی از شما گرفته ام؟ یا بدعتی در دین خدا انجام داده ام؟[8]

سوم: مظلوم بودن در کیفیت قتل: خداوند امر به احسان کرده در هر امری حتی قربانی کردن مثلا مستحب است: کارد را تیز کنند یا در پیش روی حیوانات دیگر از جنس خودش قربانی نکنند. و دست و پایش را نبندند و اعضای حیوان را پیش از خروج روح از بدنش قطعه قطعه نکنند! ولی حتی این احسانها را در حق حضرت رعایت نکردند.

چهارم: مظلومیت بعد از کشته شدن: به درآوردن لباس و قطع کردن اعضای بدن و پامال کردن آن[9] و رها کردن بدن بی کفن بر روی خاک و این معنا منحصر به آن حضرت است حتی به لباس کهنه ایشان رحم نکردند و آنرا از بدن ایشان درآوردند.[10]

پنجم: مظلومیت به جمیع معانی قبل: این مورد هم فقط منحصر به سیدالشهداست و در فرد دیگری موجود نبوده است.

نگاشته ی مهدی مسعودی پژوهش گر عرصه امامت برگفته از کتاب خصائص الحسینیة مرحوم شوشتری



1 بحار الانوار ج 44 ص 218 ـ تفسیر عیاشی ج 2 ص 290 ـ مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 206

[2] بحار الانوار ج 44 ص 242 ـ ص 244

[3] بحار الانوار ج 45 ص 131 و ص 162 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 74

[4] بحار الانوار ج 44 ص 263 ـ کشف الغمه ج 2 ص 9 ـ ارشاد مفید ج 2 ص 135! البته عبارت کشف الغمه «اصحاب النبی» است لکن عبارت بحار و ارشاد «اصحاب علی» است.

[5] بحار الانوار ج 44 ص 279 ـ کامل الزیارات باب 26 ص 109

[6] بحار الانوار ج 83 ص 235 ـ کافی ج 3 ص 325

[7] بحار الانوار ج 98 ص 66 ـ کامل الزیارات باب 52 ص 137

[8] بحار الانوار ج 45 ص 7 ـ ارشاد مفید ج 2 ص 101

[9] بحار الانوار ج 45 ص 59 ـ لهوف ص 58 و 59 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 38 و 39

[10] بحار الانوار ج 45 ص 57 ـ لهوف ص 56 و 57 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 37

  • ۰
  • ۰


سیدالشهدا (علیه السلام) را از آب منع کردند به همین علت خداوند چهار نوع آب را به آن حضرت عطا کرد:

اول: حوض کوثر را حق امام حسین (علیه السلام) قرار داد و اصحاب ایشان را در روز عاشورا قبل از خروج روح از بدنشان سیراب کرد همانطور که حضرت علی اکبر وقتی بر زمین افتاد فریاد زد: ای پدر این جد من است که مرا سیراب نمود به جامی که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد.[1]

و نیز حوض کوثر را حق گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) قرار داد در روز قیامت که آنها را سیراب کند همانطور که در روایت مسمع هم آمده است. ولو اینکه پاداش بسیاری از اعمال حسنه حوض کوثر است لکن خصوصیتی که امام حسین (علیه السلام) دارد این است که کوثر خوشحال می شود از اینکه گریه کنندگان از آن بنوشند.[2]

دوم: آب حیوان است در بهشت که با اشک گریه کنندگان بر حسین (علیه السلام) مخلوط می شود و موجب بهتر شدن طعم آن می شود.[3]

سوم: اشک چشم را خداوند حق حسین (علیه السلام) قرار داد به همین جهت به ایشان صریع الدمع و قتیل العبرة (به خاک افتاده و کشته شده اشک) می گویند.[4]

 و اشک را اثر اسم شریف حسین (علیه السلام) و هرچه که به ایشان منسوب است قرار داد.مانند ذکر مصیبت و نگاه به قبر و بوییدن تربت ایشان

چهارم: هر آب سرد و خوش گواری است که دوستان حضرت سیدالشهدا بنوشند پس حق آن حضرت این است که او را یاری کنند و بر قاتلین او لعنت فرستند همانطور که خودش فرمود: شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَیَّ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی (ای شیعیان من! هروقت آب گوارایی نوشیدید مرا یاد کنید)

حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: من هرگز آب سردی نیاشامیدم مگر اینکه از حسین (علیه السلام) یاد کردم.[5]

اما حکمت اینکه حقوق حسین (علیه السلام) از جهت آب چهارنوع است شاید به دو دلیل باشد:

دلیل اول: او را از چهار حقی که در آب داشت منع کردند:

1ـ حق مشترکی که با همه مردم در آب داشت همانطور که تمام انسانها در آب و گیاه با هم شریک اند.[6] به همین جهت آب خوردن از نهرهایی که ملک دیگران است جایز است ولو بدون اجازه. و شاید به همین جهت باشد استحباب آب دادن به کافرانی که تشنه اند همانطور که در روایتی مذکور است.[7]

2ـ حق مشترکی که با همه جانداران داشت. چون هر جانداری در آب حقی دارد به همین جهت فرمودند اگر خوف عطش بر حیوانات باشد تیمم واجب است و باید آب را برای حیوانات نگهدارند.

3ـ حق خاصی که حضرت حسین (علیه السلام) بر مردم کوفه داشتند: چون حضرت ایشان را سه مرتبه سیراب کرده بودند. یک مرتبه در خشکسالی برای آنها دعا کرد و طلب باران نمود و به برکت حضرت باران آمد.[8] و دفعه بعد در صفین آب را به ضرب شمشیر از معاویه پس گرفت.[9] و آخرین مرتبه در قادسیه لشگر حر را سیراب نمود.[10]

4ـ حقی که حسین (علیه السلام) در خصوص آب فرات داشت. چون مهر مادرش حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.[11] ولی آن جماعت سنگدل هیچکدام از این حقوق را مراعات نکردند حتی یک قطره که برای طفل شیرخوار خود طلب کرد ندادند با اینکه می دیدند که از تشنگی کباب است. بعد حضرت حسین (علیه السلام) یک قطره برای خودش خواست و باز هم ندادند!

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید        خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

دلیل دوم: این که تشنگی در چهار عضو از اعضا حضرت حسین (علیه السلام) تاثیر زیادی کرده بود:

اول: لبهای مبارک ایشان که کاملاخشک شده بود.

دوم: جگر پاره پاره آن حضرت همانطور که در آخرین ساعات فرمود: اسقونی قطرة من الماء فقد تفتت کبدی من الظماء [12](قطره آبی به من دهید که جگرم از تشنگی پاره پاره شد.)

سوم: زبان آن حضرت که مجروح شده بود از بس که به اطراف دهان سائیده بود.[13]

چهارم: چشمهای مقدس ایشان که از شدت تشنگی تاریک شده بود.

همانطور که در حدیث، مکالمه جبرئیل و حضرت آدم (علیه السلام) نقل شده است:

اى آدم! اگر تو او را می دیدى می شنیدى که می گفت:

وا عطشاه! وا قلة ناصراه! یعنى آه از عطش! آه از بى‏یاورى! کار تشنگى آن حضرت بجائى میرسد که آسمان بنظرش مثل دود خواهد آمد[14]

پس خداوند به خاطر هریک از این اعضا چهارگانه یک نوع آب را به حسین (علیه السلام) عطا نمود.

نگاشته ی مهدی مسعودی پژوهش گر عرصه امامت برگفته از کتاب خصائص الحسینیة مرحوم شوشتری



1 بحار الانوار ج 45 ص 44 ـ  مقاتل الطالبین ص 115ـ 116

2 بحار الانوار ج 44 ص 290 ـ کامل الزیارات باب 32 ص 101

3 بحار الانوار ج 44 ص 350 ـ تفسیر امام حسن عسگری ص 369

4 بحار الانوار ج 44 ص 279 ـ کامل الزیارات ص 108و109

5امالی صدوق مجلسی 39 ص 122 ـ (بحار الانوار ج 44 ص 303 و کامل الزیارات ص 106 همین حدیث با تفاوت نقل شده است)

6 وسائل الشیعه ج 7 ص 331

7 کافی ج 4 ص 57

8 بحار الانوار ج 44 ص 187

9 بحار الانوار ج 44 ص 266

10 بحار الانوار ج 44 ص 376ـ ارشاد مفید ج 2 ص 79

11 بحار الانوار ج 43 ص 113ـ مناقب ج 3 ص 128

12 ذریعة النجاة ص 135ـ منتخب طریحی ج 2 ص 134

13 بحار الانوار ج 45 ص 56ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 36

14 بحار الانوار ج 44 ص 245

  • ۰
  • ۰


2 محرم الحرام / ورود سیدالشهداء به سرزمین کربلا / سال 61 هجری

 

  •  دعای امام حسین (علیه السلام)هنگام ورود به کربلا

چون امام حسین (علیه السلام) به زمین کربلا رسید، پرسید:« نام این زمین چیست؟ » گفتند:« کربلا»

امام حسین (علیه السلام)خاک آن زمین را بوسید و فرمود:« این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد». و فرمود:« پیاده شوید! این جا جایگاه فرود بارهای ما و ریخته شدن خون ما و محل قبرهای ماست.»

آن گاه اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه خود را فرود آوردند؛ سپس به اصحاب خود فرمود: «مردم بندگان دنیا هستند و دین را همچون غذایی می دانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه می دارند، اما هنگامی که (مزه اش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک می شود».

امام حسین (علیه السلام)پس از ورود به کربلا، فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد؛ بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و گفت:

« خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنی‌امیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان.»


 

7 محرم الحرام / منع آب از حرم سیدالشهداء / سال 61 هجری

 

  •  منع آب به عنوان حربه نظامى

 بشر در طى قرن ها، آب را که گوهر گرانبهاى الهى، مایه حیات و پیام آور شادى، نشاط و صلح و صفاست، همواره در جهت نابودى انسان ها و ویرانى بلاد به کار گرفته است و بدین وسیله هزاران جنبنده را از فرط قحطِ آب به دیار نیستى فرستاده و هزاران شهر و روستا را به ویرانى مهلِک مبدل نموده است. دشمنان اسلام و مسلمین نیز هم چون دیگر دشمنان بشریت از آن به عنوان حربه نظامى استفاده کرده اند.

مسلمانانی که در سال 35 هجرى عثمان را در خانه اش محاصره کردند، مانع از رسیدن آب به وى شدند تا اینکه على (علیه السلام) با تلاش فراوانى آب مورد نیاز وى را به وسیله حسنین (علیهما السلام) براى او فرستاد.[1] معاویه که احیا کننده خوى و خصلت و کینه هاى دوران جاهلیت بود، کوشید که در جنگ صفین از آب به عنوان حربه جنگى استفاده کند، از این رو نخست بین سپاهیان امیرالمؤمنان(علیه السلام) و منابع آب مانع ایجاد کرد، ولى على(علیه السلام) که سمبل اسلام بود به محض اینکه بر منابع آب دست یافت، سپاهیان معاویه را از آب منع نکرد.[2]

امام حسین(علیه السلام) نیز همانند جدّ و پدرش نه تنها از آب به عنوان حربه نظامى استفاده نکرد; بلکه از آن در جهت ارائه چهره واقعى اسلام و پیوند بین مسلمین بهره گرفت. او هنگامى که در منزل شراف با سپاهیان کوفه به فرماندهى حُر بن یزید ریاحى رو به رو شد; در حالى که آن ها از فرط تشنگى به ستوه آمده بودند، امام(علیه السلام) به یارانش دستور داد از آبى که همراه داشتند به آنها بدهند، تا آنجا که سپاهیان و چهار پایان آنان سیراب شدند.[3] ولى دشمنان آن حضرت که اهداف جاهلیت را تعقیب مى کردند در بَدوِ اَمر براى اعلان جنگ از حربه آب استفاده نمودند. از زمانی که امام حسین(علیه السلام) در سرزمین کربلا فرود آمد و مستقر گردید; عمر بن سعد از سوى عبیدالله بن زیاد مأموریت یافت که بین امام حسین(علیه السلام)و آب حایل گردد. ابو حنیفه دینورى در این باره مى نویسد: «ابن زیاد به عمر بن سعد نوشت که از حسین(علیه السلام) و یاران او آب را باز گیرد و نباید یک جرعه آب بنوشد، هم چنان که این کار را نسبت به عثمان بن عفان پرهیزکار انجام دادند.»[4] آنها نه تنها بین امام حسین (علیه السلام) و آب حایل شدند; بلکه با به راه انداختن جنگ روانى بر آثار ناشى از تشنگى و فقدان آب افزودند، به طور مثال: عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود ندا داد: «اى حسین آیا این آب را مى بینى که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهى چشید تا آنکه از تشنگى بمیرى.»[5] عمر بن سعد هم افزون بر آن که عمرو بن حجاج زبیدى را نگهبان آب کرد، شخصى را نیز مأمور نمود که ندا دهد: «اى پسر فاطمه(علیها السلام) و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تو از این آب یک قطره نچشى تا آن وقت که طعم مرگ را بچشى یا به حکم عبیدالله گردن نهى.»[6]

برگرفته از مقاله دکتر اصغر فروغى

 

 

9 محرم الحرام / ورود شمر با 4هزار سرباز به کربلا / سال 61 هجری

 

  • شمر بن ذى الجوشن

شمر فرمانده چهار هزار سرباز بود.[7] او از ابتدا هوادار بنو امیّه و در خدمت ابن زیاد بود، به طورى که وقتى ابن زیاد احساس کرد عمر سعد در اطاعت از دستورش کوتاهى مى کند، نامه اى به شمر داد و گفت که به دست عمر سعد برساند و مراقب و مواظب اعمال او باشد.

شمر در بنو امیّه ذوب شده بود. تاریخ نگاران شیعه و سنّى مى نویسند: ابن زیاد به شمر گفت:

إذهب فإن جاء حسین وأصحابه على حکمی وإلاّ فمر عمر بن سعد أن یقاتلهم، فإن تباطأ عن ذلک فاضرب عنقه، ثمّ أنت الأمیر على الناس;[8]

برو و اگر حسین تسلیم حکم ما شد که هیچ وگرنه به عمر سعد دستور بده که او را بکشد و اگر عمر سعد از این فرمان کوتاهى کرد، گردن او را بزن; سپس خودت بر همه لشکر امیر هستى.

درباره شمر گفتنى است که ابن حجر مى نویسد: شمر در نماز جماعت حاضر مى شد و بعد از نماز توسّل مى کرد و مى گفت:

اللّهمّ إنّک تعلم أنّی شریفٌ فاغفرلی;[9]

خدایا! تو مى دانى که من فرد خوبى هستم، پس مرا بیامرز!

راوى مى گوید: به او گفتم: چگونه از خدا انتظار دارى که تو را ببخشد، در حالى که تو فرزند دختر رسول خدا صلى اللّه علیه وآله را به قتل رسانده اى؟

شمر در پاسخ گفت: تو چه مى گویى؟ چه کار باید مى کردم؟ آنان که به ما امر کردند، امیران ما هستند و اگر ما مخالفت مى کردیم، از این حیوانات هم بدتر بودیم; زیرا که امیران ما واجب الاطاعه هستند!

ابن حجر عسقلانى به رغم این که خود نیز از متعصّبان است، بعد از نقل این مطلب مى گوید:

إنّ هذا لعذر قبیح، فإنّما الطاعة فی المعروف;[10]

این عذر بسیار ناپسند است; چرا که وجوب اطاعت از حاکمان فقط در امور پسندیده است.

برگرفته از کتاب ناگفته هایی از حقایق عاشورا



[1]طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ج 6، ص 2247 و ابن اثیر، عزالدین على، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج 3، سنه 35، ص 278 و مسعودى، ابوالحسن على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج 2، ص 701 و مسکویه رازى، ابوعلى، تجارب الامم، مترجم ابوالقاسم امامى، انتشارات سروش، تهران، 1369، ج 1، ص 414.

[2] نصر بن مزاحم منقرى، پیکار صفین، مصحح عبد السلام محمد هارون، مترجم پرویز اتابکى انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1366، صص 222 ـ 219 و یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج 2، صص 89 ـ 88 و دینورى ابو حنیفه، احمد بن داوود، اخبار الطوال، مترجم دکتر محمود مهدوى دامغانى، نشر نى، تهران، 1366، صص 210 ـ 208 و ابن طباطبا (ابن طقطقى)، محمد بن على، تاریخ فخرى، مترجم محمد وحید گلپایگانى، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، صص 123 ـ 122.

[3] طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ج 7، ص 2990 و مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 1، ص 79 و ابن اثیر، عزالدین على، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج 5، ص 149.

[4] طبرى، محمد بن جریر، همان، ج 7، صص 3001 ـ 3000 و ابن اثیر، عزالدین على، همان، ج 5، ص 156 و بلاذرى، احمد بن یحیى بن جابر، انساب الاشراف، مصحح الشیخ محمد باقر مهدوى، دار التعارف بیروت، 1397 ق 1977 م، ج 2، جزء 3، ص 176 و ابن شهر آشوب، سروى مازندرانى، ابى جعفر رشید الدین محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، مصحح سیّدهاشم رسولى محلاتى، مؤسسه انتشارات علامه، بى تا، ج 4، ص 96 و مفید، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، صص 85 ـ 84.

[5] ابن اثیر، عزالدین على، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج 5، ص 158 و طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ج 7، ص 3006 و بلاذرى، احمد بن یحیى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 181 و ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، مصحح على اکبر غفارى، مترجم سیّدهاشم رسولى محلاتى، نشر صدوق، چاپ تابش، بى تا، ص 118 و مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 88.

[6] ابن اعثم کوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 83.

[7] الأمالى شیخ صدوق: 220; بحار الأنوار: 44 / 315.

[8] البدایة والنهایه: 8 / 190.

[9] تاریخ مدینة دمشق: 23 / 189; میزان الاعتدال: 2 / 280; لسان المیزان: 3 / 152.

[10] لسان المیزان: 3 / 153; میزان الاعتدال: 2 / 280.

 

  • ۰
  • ۰

 

 

 

امروزه، پر استفاده ترین ابزار برای ارائه بصری مطالب اعم از سخنرانی، ارائه یک پایان نامه، پروژه تحقیقاتی و گفتگوی علمی یا شغلی، پاور پوینت (PowrPoint) است. پاور پوینت برنامه ی گرافیکی است که هر کس با هر سلیقه ای می تواند برای القاء بهتر مطالب خود به جامعه مخاطبان از آن بهره گیرد. حال ما در این مختصر به همت عده ای از محبین اهل بیت (علیهم السلام) با استفاده از این برنامه روزشمار قیام امام حسین (علیه السلام) را در اختیار علاقه مندان قرار می دهیم.  این فایل را می توانید هم به صورت مستقل در اماکن مذهبی و هم در برنامه ها و کلاس های مذهبی به نمایش در آورید.

 

 

 

دریافت
حجم: 6.4 مگابایت

...
  • ۰
  • ۰



یکی از نفیس ترین زیارات سید الشهدا علیه السلام زیارتی است که ابوحمزه ی ثمالی رضوان الله علیه از امام صادق علیه السلام نقل کرده و ابن قولویه رحمه الله آن را در باب هفتاد و نهم کتاب پر ارج کامل الزیارات در نقل زیارات وارده براى حضرت امام حسین بن على علیه السلام به عنوان زیارت بیست و یکم به سند معتبر نقل کرده است. این زیارت سرشار از معارف ناب و عمیق اعتقادی است و علاوه بر وجود معارف دیگر زیارات مأثوره در آن، دربردارنده ی نکاتی ناگفته یا کمتر گفته در عظمت امام حسین علیه السلام و عمق مصیبت ایشان است. ویژگی منحصر به فرد دیگر این زیارت بیان تفصیلی مناسک و اعمال و آدابی است که در مسیر و حین زیارت برای زیارت کننده بر شمرده شده است. گویی ذکر این مناسک بیان گوشه ای از حقیقت و عظمت زیارتی است که خود  حج شمرده شده و ثواب آن گاه معادل یا برتر از صد هزار حج دانسته شده است. شاید با نظر به این مناسک و آداب زیارت بهتر بتوان حقیقت این سؤال و جواب را دریافت:

قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام ـ لَمّا قالَ لَهُ محمّدُ بنُ مُسلمٍ : إذا خَرَجنا إلى أبِیکَ أ فَلَسنا فی حَجٍّ ؟ ـ : بَلى ، قلتُ : فَیَلزَمُنا ما یَلزَمُ الحاجَّ ؟ قالَ : ما ذا ؟ قلتُ : مِن الأشیاءِ التی یَلزَمُ الحاجَّ ؟ قالَ : یَلزَمُکَ حُسنُ الصَّحابَةِ لِمَن یَصحَبُکَ ، و یَلزَمُکَ قِلَّةُ الکَلامِ إلاّ بخَیرٍ ، و یَلزَمُکَ کَثرَةُ ذِکرِ اللّه ِ ، و یَلزَمُکَ نَظافَةُ الثِّیابِ ، و یَلزَمُکَ الغُسلُ قَبلَ أن تَأتِیَ الحَیرَ ، و یَلزَمُکَ الخُشوعُ ، و کَثرَةُ الصَّلاةِ ، و الصَّلاةُ عَلى محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و یَلزَمُکَ التَّوقِیرُ لِأخذِ ما لَیسَ لکَ ، و یَلزَمُکَ أن تَغُضَّ بَصَرَکَ ، و یَلزَمُکَ أن تَعودَ عَلى أهلِ الحاجَةِ مِن إخوانِکَ إذا رَأیتَ مُنقَطِعا ، و المُواساةُ . و یَلزَمُکَ التقیَّةُ التی قِوامُ دِینِکَ بها ، و الوَرَعُ عمّا نُهِیتَ عَنهُ ، و الخُصُومَةِ ، و کَثرةِ الأیمانِ ، و الجِدالِ الذی فیهِ الأیمانُ ، فإذا فَعَلتَ ذلکَ تَمَّ حَجُّکَ و عُمرَتُکَ

 محمّد بن مسلم گوید : به امام باقر علیه السلام عرض کردم : آن گاه که به زیارت پدر شما می رویم آیا چنین نیست که ما در حج هستیم؟ فرمود: آرى! پرسیدم: پس آنچه بر حاجى لازم است بر ما نیز لازم است؟ فرمود: چه چیز؟ عرض کردم : از اموری که بر حاجى (رعایت آن) لازم است! فرمود : لازم است با همسفرت خوش رفتار باشى ، لازم است کمتر حرف بزنى، مگر در خیر و خوبى. لازم است یاد خدا بسیار کنى. لازم است جامه ات تمیز باشد. لازم است پیش از رسیدن به حائر [حسینى ] غسل کنى. لازم است خاشع باشى و نماز زیاد بخوانى و بر محمّد و آل محمّد بسیار صلوات فرستى. لازم است از برداشتن آنچه مال تو نیست خوددارى کنى. لازم است چشمت را [از حرام ] فرو بندى، اگر دیدى یکى از برادران همسفرت توشه اش تمام شده و از سفر بازمانده ، لازم است به او رسیدگى و کمک مالى کنى . لازم است تقیّه را، که قوام و استحکام دین تو به آن است، رعایت کنى و از منهیّات و ستیزه و جرّ و بحث و قسم خوردن زیاد و جدال و بحث، که در آن سوگند خورده شود، دورى کنى. پس اگر اینها را رعایت کردى حج و عمره تو به طور کامل انجام شده است . (بحار الأنوار : 101/142)

  • ۰
  • ۰

یکی از منابع مفید و جامع در مورد سیدالشهداء (علیه السلام) و واقعه عاشورا، دانشنامه اینترنتی امام حسین (علیه السلام( در پایگاه اطلاع رسانی حوزه می باشد.

در این دانشنامه بیش از هزار و هشت صد مطلب اعم از کتاب، مقاله، مجله و... در 23 موضوع مختلف با محوریت اباعبدالله (علیه السلام) گنجانده شده است. در هر بخش از این مطالب علاوه بر امکان نسخه برداری از متن، قابلیت جستجو، فهرست بندی مطالب، آشنایی با منابع اعم از مجله و کتاب، بزرگنمایی متن و... نیز وجود دارد.

www.hawzah.net

www.hawzah.net/fa/subject/subjects/4927

 

  • ۰
  • ۰



حجة الاسلام و المسلمین محمدمهدی بیات

کارشناس ارشد امامت


انبیاء سلف به برکت اینکه زمین کربلا مدفن حضرت أبی عبداللّه (علیه السلام) می شود، آنجا را زیارت کرده اند و به جهت موافقت امام حسین علیه السلام آنجا خون از بدنشان جاری شده است. و مأمور بودند که در این سرزمین گریه کنند و گریه هم کردند که روایات فراوان است در این زمینه و در این مختصر چند نمونه اشاره می کنیم:

۱- أنّ آدم لما هبط الی الأرض لم یرحوا فصار یطوف الأرض فی طلبها فمرّ بکربلا فاغتم و ضاق صدره من غیر سبب، و عثر فی الموضع الذی قتل فیه الحسین علیه السلام حتی سال الدم من رجله، فرفع رأسه الی السماء و قال: الهی هل حدث منّی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فانی طفت جمیع الارض و ما أصابنی سوء مثل ما اصابنی فی هذه الارض. فأوحی اللّه الیه یا آدم ما حدث منک ذنب، ولکن یقتل فی هذه الارض ولدک الحسین علیه السلام ظلما فسال دمک موافقة لدمه. فقال آدم: یا رب ایکون الحسین علیه السلام نبیا قال: لا. ولکنه سبط النبی محمد صلی الله علیه و آله فقال: و من القاتل له؟ قال: قاتله یزید لعین اهل السماوات و الأرض[1]