نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰


سیدالشهدا (علیه السلام) را از آب منع کردند به همین علت خداوند چهار نوع آب را به آن حضرت عطا کرد:

اول: حوض کوثر را حق امام حسین (علیه السلام) قرار داد و اصحاب ایشان را در روز عاشورا قبل از خروج روح از بدنشان سیراب کرد همانطور که حضرت علی اکبر وقتی بر زمین افتاد فریاد زد: ای پدر این جد من است که مرا سیراب نمود به جامی که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد.[1]

و نیز حوض کوثر را حق گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) قرار داد در روز قیامت که آنها را سیراب کند همانطور که در روایت مسمع هم آمده است. ولو اینکه پاداش بسیاری از اعمال حسنه حوض کوثر است لکن خصوصیتی که امام حسین (علیه السلام) دارد این است که کوثر خوشحال می شود از اینکه گریه کنندگان از آن بنوشند.[2]

دوم: آب حیوان است در بهشت که با اشک گریه کنندگان بر حسین (علیه السلام) مخلوط می شود و موجب بهتر شدن طعم آن می شود.[3]

سوم: اشک چشم را خداوند حق حسین (علیه السلام) قرار داد به همین جهت به ایشان صریع الدمع و قتیل العبرة (به خاک افتاده و کشته شده اشک) می گویند.[4]

 و اشک را اثر اسم شریف حسین (علیه السلام) و هرچه که به ایشان منسوب است قرار داد.مانند ذکر مصیبت و نگاه به قبر و بوییدن تربت ایشان

چهارم: هر آب سرد و خوش گواری است که دوستان حضرت سیدالشهدا بنوشند پس حق آن حضرت این است که او را یاری کنند و بر قاتلین او لعنت فرستند همانطور که خودش فرمود: شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَیَّ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی (ای شیعیان من! هروقت آب گوارایی نوشیدید مرا یاد کنید)

حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: من هرگز آب سردی نیاشامیدم مگر اینکه از حسین (علیه السلام) یاد کردم.[5]

اما حکمت اینکه حقوق حسین (علیه السلام) از جهت آب چهارنوع است شاید به دو دلیل باشد:

دلیل اول: او را از چهار حقی که در آب داشت منع کردند:

1ـ حق مشترکی که با همه مردم در آب داشت همانطور که تمام انسانها در آب و گیاه با هم شریک اند.[6] به همین جهت آب خوردن از نهرهایی که ملک دیگران است جایز است ولو بدون اجازه. و شاید به همین جهت باشد استحباب آب دادن به کافرانی که تشنه اند همانطور که در روایتی مذکور است.[7]

2ـ حق مشترکی که با همه جانداران داشت. چون هر جانداری در آب حقی دارد به همین جهت فرمودند اگر خوف عطش بر حیوانات باشد تیمم واجب است و باید آب را برای حیوانات نگهدارند.

3ـ حق خاصی که حضرت حسین (علیه السلام) بر مردم کوفه داشتند: چون حضرت ایشان را سه مرتبه سیراب کرده بودند. یک مرتبه در خشکسالی برای آنها دعا کرد و طلب باران نمود و به برکت حضرت باران آمد.[8] و دفعه بعد در صفین آب را به ضرب شمشیر از معاویه پس گرفت.[9] و آخرین مرتبه در قادسیه لشگر حر را سیراب نمود.[10]

4ـ حقی که حسین (علیه السلام) در خصوص آب فرات داشت. چون مهر مادرش حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.[11] ولی آن جماعت سنگدل هیچکدام از این حقوق را مراعات نکردند حتی یک قطره که برای طفل شیرخوار خود طلب کرد ندادند با اینکه می دیدند که از تشنگی کباب است. بعد حضرت حسین (علیه السلام) یک قطره برای خودش خواست و باز هم ندادند!

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید        خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

دلیل دوم: این که تشنگی در چهار عضو از اعضا حضرت حسین (علیه السلام) تاثیر زیادی کرده بود:

اول: لبهای مبارک ایشان که کاملاخشک شده بود.

دوم: جگر پاره پاره آن حضرت همانطور که در آخرین ساعات فرمود: اسقونی قطرة من الماء فقد تفتت کبدی من الظماء [12](قطره آبی به من دهید که جگرم از تشنگی پاره پاره شد.)

سوم: زبان آن حضرت که مجروح شده بود از بس که به اطراف دهان سائیده بود.[13]

چهارم: چشمهای مقدس ایشان که از شدت تشنگی تاریک شده بود.

همانطور که در حدیث، مکالمه جبرئیل و حضرت آدم (علیه السلام) نقل شده است:

اى آدم! اگر تو او را می دیدى می شنیدى که می گفت:

وا عطشاه! وا قلة ناصراه! یعنى آه از عطش! آه از بى‏یاورى! کار تشنگى آن حضرت بجائى میرسد که آسمان بنظرش مثل دود خواهد آمد[14]

پس خداوند به خاطر هریک از این اعضا چهارگانه یک نوع آب را به حسین (علیه السلام) عطا نمود.

نگاشته ی مهدی مسعودی پژوهش گر عرصه امامت برگفته از کتاب خصائص الحسینیة مرحوم شوشتری



1 بحار الانوار ج 45 ص 44 ـ  مقاتل الطالبین ص 115ـ 116

2 بحار الانوار ج 44 ص 290 ـ کامل الزیارات باب 32 ص 101

3 بحار الانوار ج 44 ص 350 ـ تفسیر امام حسن عسگری ص 369

4 بحار الانوار ج 44 ص 279 ـ کامل الزیارات ص 108و109

5امالی صدوق مجلسی 39 ص 122 ـ (بحار الانوار ج 44 ص 303 و کامل الزیارات ص 106 همین حدیث با تفاوت نقل شده است)

6 وسائل الشیعه ج 7 ص 331

7 کافی ج 4 ص 57

8 بحار الانوار ج 44 ص 187

9 بحار الانوار ج 44 ص 266

10 بحار الانوار ج 44 ص 376ـ ارشاد مفید ج 2 ص 79

11 بحار الانوار ج 43 ص 113ـ مناقب ج 3 ص 128

12 ذریعة النجاة ص 135ـ منتخب طریحی ج 2 ص 134

13 بحار الانوار ج 45 ص 56ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 36

14 بحار الانوار ج 44 ص 245