نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰

به مناسبت محرم و همزمانی این شماره با تبلیغ ایام عزای سیدالشهداء (علیه السلام)، بسته پیشنهادی این شماره منبر مکتوب دهه اول با موضوع "آخرین دعای امام حسین (علیه السلام)" تقدیم حضورتان می گردد:


مجلس اول

شب اول/ روضه ی حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصلّی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم مصطفی محمد

و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین

 جز در خانه ی تو در نزنم جای دگر         نروم از سر کوی تو به ماوای دگر

خاک عالم بسرم گر طلبم در همه عمر      از خدا غیر لقاء تو تمنای دگر

                                 یابن الحسن... یابن الحسن

من که بیمار غم هجر توام می دانم          جز وصال تو مرا نیست مداوای دگر

پیش ما بی تو بود دوزخ و جنت یکسان     بی وجود تو نیم طالب دنیای دگر

چشم محروم ز دیدار رخت بینا نیست        چه شود لطف کنی دیده ی بینای دگر

                               یابن الحسن... یابن الحسن

                                          *****

مرا به چهرى خود یک نگاه مهمان کن     اگر چه لایق آن نیستم، تو احسان کن

برای سلامتی و تعجیل ظهورشان صلوات ختم کنید.

موضوع بحث ما در این مجلس نورانی آخرین دعای امام حسین علیه السلام است. در کتاب های دعا آمده که این دعا آخرین دعایی بود که اباعبد الله الحسین علیه السلام در لحظات آخر عمرشان در روز عاشورا خواندند. البته این دعا را در روز ولادت آن حضرت نیز می توان خواند و در کتاب های دعا بدین امر نیز اشاره شده است:

«اللهم متعالی المکان ؛عظیم الجبروت ؛ شدید المحال ؛ غنی عن الخلائق ؛ عریض الکبریاء؛ قادر علی ما تشاء ؛

ای خدای بلند مرتبه! دارای قدرت و سلطنتی عظیم و تدبیر و عقابی شدید! بی نیاز از خلائق و دارای کبریائی پهناور و گسترده! توانا بر هر چه خواهی

قریب الرحمة ؛ صادق الوعد ؛ سابغ النعمة ؛ حسن البلاء

ای که رحمت تو قریب و وعده ی تو صادق است! ای که  نعمت تو فراگیر و آزمودن هایت زیباست!،

قریب اذا دعیت ؛ محیط بما خلقت ؛ قابل التوبة لمن تاب الیک ؛ قادر علی ما اردت ؛ تدرک ما طلبت

چون خوانده شوی نزدیک هستی و بر مخلوقات احاطه داری و پذیرنده ی توبه از هر کسی هستی که به سوی تو برگردد. توانایی بر هر چه اراده کنی  و در می یابی آنچه را بخواهی.

شکور اذا شکرت ؛ ذکور اذا ذکرت

چون تو را سپاس گویند ، جزا دهی و چون تو را یاد کنند یادشان کنی.

 .ادعوک محتاجا و ارغب الیک فقیرا و افزع الیک خائفا و ابکی مکروبا و استعین بک ضعیفا و اتوکل علیک کافیا.

در حال نیازمندی فقط تو را می خوانم و در حال فقر فقط رغبت به سوی تو دارم و در هراس و ترس فقط به تو پناه می برم و درغمدیدگی فقط ( به درگاه تو) تضرع و گریه می کنم، و در حال ضعف فقط از تو کمک می گیرم ، و در حالی که تنها تو کفایت کننده ی من هستی فقط بر تو توکل می کنم!

اللهم احکم بیننا و بین قومنا ؛ فانهم غرونا و خذلونا و غدروا بنا و نحن عترة نبیک و ولد حبیبک محمد صلی الله علیه وآله وسلم الذی اصطفیته بالرسالة و ائتمنته علی الوحی

خدایا! بین ما و قوم ما تو حکم فرما، اینان ما را فریفته و ما را تنها گذاشتند و با ما غدر نمودند  در حالی که ما عترت پیامبر توایم و فرزند حبیب تو محمد که او را به رسالت برگزیدی و او را امین وحی خود قرار دادی،

فاجعل لنا من امرنا فرجا و مخرجا یا ارحم الراحمین»

پس برای ما از امر ما گشایش و نقطه ی خروجی قرار ده ای مهربانترین مهربانان!

این دعا را مرحوم شیخ محمد مشهدی در کتاب مزار ص400 و شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد، ص828  و سید ابن طاووس در اقبال الاعمال ذکر کرده اند.

امشب چند نکته را در باب این دعا مرور کنیم و ان شاء الله در شب های بعد به از فرازها مبسوط تر بپردازیم.

اول این که شروع دعا با ثنای خداست. یکی از آدابی که دعا را به استجابت نزدیک می کند شروع آن به ثنای الهی یعنی ذکر عظمت و جلالت خدای متعال و اوصاف و اسماء خداست.

دوم این که در این دعا بیان شده که خدا متعالی المکان است. برتر از مخلوقات است ومتعالی مکان تر از آن است که به شناخت و فهم مخلوقش درآید.

سوم این که عظمت و جلالت خدا سبب نمی شود که مخلوقاتش را از رحمت و قرب و عنایتش دور کند یا سخن آنها را نشنیده بگیرد یا وعده هایی که به آنها داده را برهم بزند. رحمتش نزدیک و وعده اش صادق و رحمتش بی کرانه و آزمودن هایش زیبا و کریمانه است! قریب اذا دعیت؛ محیط بما خلقت؛ در عین احاطه و تسلط بر آفریده ها هنگامی که او را می خوانند نزدیک است و می شنود! قابل التوبة لمن تاب الیک؛ قادر علی ما اردت؛ در عین قدرتمندی بر هر کاری که بخواهد، توبه و بازگشت عبادش را می پذیرد و این ها همه بیانگر کرم و آقایی اوست و اگر کسی عاقل باشد جز با هچنین کسی و اولیای او با احدی معامه و داد و ستد نمی کند. او و کرامتش را نمی گذارد و دل به سراب بسپارد.

چهارم این که هیچ امری از دامنه قدرت و خواست او خارج نیست. تدرک ما طلبت! چیزی نیست که بگویی او دیگر نمی تواند آن را انجام دهد یا تدارک و جبران کند. با فهم این حقیقت، بنده ی خدا همیشه همه ی راه ها را باز و همه ی رفته ها را برگشتنی می بیند و شاید کم تر بشارتی بتواند این مقدار امید در مخلوق ایجاد کند.

درباره ی این دعا امشب به همین مقدار اکتفا کنیم و چند جمله ای در باب اهمیت و آداب ماه محرم گفتگو کنیم:

محرم، ماه حزن اهل بیت (علیهم السّلام) و شیعیان ایشان است. از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت است که فرمودند: «چون ماه محرّم داخل می شد، پدرم را کسی خندان نمی دید و اندوه و حزن، پیوسته بر ایشان غالب بود تا روز دهم چون روز عاشورا می شد، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه ی او بود و می فرمود : امروز روزی است که حسین علیه السّلام شهید شده.»

در وسائل الشیعه روایتی آمده است که چنانچه خداوند در مورد شخصی اراده ی نیکی نماید، حب حسین و حب زیارتش را در وجود او قرار می دهد. و چنانچه در مورد شخصی اراده ی سوء نماید، بغض و عداوت نسبت به امام حسین و زیارتش را در او قرار می دهد! محرم ماهی است که باید این محبت را زیاد کرد و آن را بروز داد.

هر ماهی، آدابی دارد. همانطور که ماه رمضان و ماه رجب آدابی دارد، محرم نیز که شهرالحسین است و بابی از ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن باز شده است به نام باب الحسین هم آدابی دارد. بابی که فراگیر است و هر کسی که اندکی قابلیت از خود نشاد بدهد را می پذیرد.

مهم ترین آداب این ماه مثل هر زمان دیگر گناه نکردن است! انسان حرام، غیبت، موسیقی و مانند آن گوش ندهد، حرام نبیند. رعایت زبان و دست و پا و از همه مهمتر مواظبت دل را همواره به خاطر داشته باشد. اما از این گذشته آداب خاصی برای این ماه ذکر شده که به این موارد اشاره می کنیم:

1- سیاهپوشی در عزاداری امام حسین (علیه السلام) و ائمه معصومین (علیهم السلام) که این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و زنده نگهدارنده ی حقیقت عاشورا است.

2- تسلیت گویی : اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد. (سفینه البحار، ج2، ص188)

این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام)این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام) قرار بدهد.(مستدرک الوسایل،ج2،ص216) از همین جمله ارتباط عاشورا و انتظار امام زمان عجل الله فرجه روشن می شود.

3- تعطیلی کار در روز عاشورا : امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ،دنبال کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود. (امالی شیخ صدوق ، ص129)

4- زیارت و زیارت خوانی : علقمه بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا) بخوانم.

امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا) را بخوان.

پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام) را از روزی که شهید شده است. (مصباح المتهجد ، ص714)

اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام، زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)

5- تباکی و گریستن : در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود. (مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)

6- برگزاری مجالس عزاداری : امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم. در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید. خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد. (وسایل الشیعه، ج10، ص235)

8 مراعات در لذائذ زندگی : امام صادق (علیه السلام) فرمودند که در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگواران می خورند. بعضی از گذشتگان می گفتند از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید به احترام آقا سید الشهدا و اهل بیتش آب کمتر بیاشامید.

9- رعایت اخلاص : عزاداری را به خاطر رسم و عادت انجام ندهیم. سعى کنیم این کارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام دهیم و در خلوص خود هم صادق باشیم. زیرا کار کوچکى که با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از کارهاى زیادى است که خلوص و صداقت در آن نباشد، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. این مطلب به خوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان لعنه الله فهمیده مى‏شود، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یک توبه حضرت آدم علیه السّلام که البته معصوم بودند و توبه هم از گناه نبود پذیرفته شد.

در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشیم که ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت ما وارد نشود.

خب! مطلب تا همین جا باشد باقی ان شاء الله برای بعد. عبیدالله با حیله به کوفه وارد شد و حکومت را در دست گرفت و مردم را تهدید کرد. «هانی بن عروة» که از بزرگان کوفه بود و مسلم بن عقیل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شکنجه و زندانی کرد. مسلم هنگامی که خبر شکنجه شدن هانی را شنید از کوفیان خواست که به یاریش برخیزند. مردم به او پیوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعیت شد در حالیکه یاران عبیدالله بیش از پنجاه نفر نبودند. عبیدالله چند نفر را بین قبایل مختلف کوفه فرستاد تا آنها را تهدید و تطمیع کنند و عده‌ای از اشراف که در قصر او بودند را مأمور نمود که از بام های دار‌الاماره مردمی که قصر را محاصره کرده‌ بودند را بترسانند یا فریب دهند .اهل کوفه هنگامی که سخن رؤسا و اشراف خود را شنیدند سست شدند. کم کم هر یک به دیگری می گفتند : «برگردیم! دیگران هستند و کفایت می کنند» اندک اندک جمعیت از پیرامون مسلم پراکنده شد و تنها حدود سی نفر در مسجد برای یاری او باقی ماند! مسلم که با این پیمان شکنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی "باب بنی کِنده" حرکت کرد. هنگامی که به آنجا رسید تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور کرد هیچکس همراه او نبود! مسلم غریبانه به این سو و آن سو نگاه کرد ولی حتی کسی نبود که وی را راهنمایی کند و یا در خانه‌اش او را پناه دهد! سفیر حسین علیه السلام سرگردان در کوچه‌های تاریک کوفه راه می رفت و نمی دانست کجا برود. تا اینکه به خانه ای رسید که پیرزنی بر در آن ایستاده بود. نام این زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود که همراه مردم رفته بود. مسلم به زن سلام کرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره که بیرون آمد مسلم را دید که بر در منزل نشسته است. گفت: «ای بنده خدا اگر آب نوشیدی نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه باره سخن خود را تکرار کرد. مسلم برخاست و گفت : «من در این شهر خانه و خانواده‌ای ندارم. من مسلم بن عقیل ام. این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مأمن خود بیرونم آوردند.» پیرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ غذا آورد. اما مسلم چیزی نخورد و خوابید، در عالم رؤیا عموی بزرگوارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید که به او فرمود: «بشتاب که تو فردا نزد ما خواهی بود». عبیدالله که پراکنده شدن مردم را دید جرأت پیدا کرد، از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پیدا کردن مسلم هزار دینار جایزه تعیین کرد! فرزند طوعه به خانه برگشت. وقتی از وجود مسلم با خبر شد سپیده ی صبح خبر را به دشمن رساند. عبیدالله سپاهی را برای دستگیری مسلم فرستاد! مسلم مشغول عبادت بود که لشگر به منزل طوعه رسیدند. وقتی صدای شیهه اسبها را شنید دعا را تمام کرد و زره پوشید و از خانه بیرون زد مبادا خانه پیرزن را آتش بزنند. مسلم تنها مانده بود. بیایید برای غربت فرزند عقیل که هر هم مظلوم اند و هم محبوب پیغمبر گریه کنیم! بیشتر از 40 نفر از آن نامردها را کشت تا اینکه دسته جمعی بر او حمله کردند، از بام ها  سنگ می زدند! وقتی دیدند نمی تواند مسلم را دستگیر کنند با نیرنگ به وی امان دروغین دادند. آخر از شدت جراحات و تشنگی مسلم بیتاب شد! تا آن که نیزه ای از پشت بر او زدند! واویلا آقا به زمین افتاد! اینجا بود که جرأت کردند. جلو آمدند و اسیرش کردند. مسلم شروع به گریه کرد با خود می گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» یکی لب به شماتت باز کرد که باید فکر اینجا را هم می کردی! مسلم گفت : «به خدا از کشته شدن ترسی ندارم! برای خودم گریه نمی کنم. من برای بچه های پیغمبر که در راه کوفه اند گریه می کنم! برای آقایم حسین و بچه هاش گریه می‌کنم»

نام خوشت قرار دل بی قرار من *** روی تو شمع روشن شب های تار من

بی‌خانه ام ولی به دلم کرده خانه غم *** نبود کسی به جز در و دیوار ، یار من

مسلم را به دستور عبیدالله بر بام دارالاماره بردند، مسلم تسبیح خدا می‌گفت و استغفار می‌کرد.

من انتظار می‌کشم اما نمی‌کشد *** غیر از طناب دار، کسی انتظار من

هم خود به روی بامم و هم آفتاب عمر *** ای باغبان! بیا که خزان شد بهار من

مردم ایستاده بودند ببینند سرانجام مسلم چه می شود اما آن بی حیاهای کافر سر از بدنش جدا کردند!اول سر را پایین انداختند! بعد هم بدن را از بالای بام به زیر افکندند! اما به همین اکتفا نکردند، بدن مبارکش را در مقابل چشم مردم، در بازار آویزان کردند! غریب آقا!

من از فراز بام کنم جان نثار تو *** کوفی ز بام، سنگ نماید نثار من

هانی پیرمرد 89 ساله را هم به بازار کوفه بردند. هانی را هم کشتند و به دار زدند، هرچه هانی یاران خود را صدا زد هیچکس به یاری او برنخاست!

ابن زیاد دستور داد سر هانی و مسلم را به شام فرستادند. بدن مسلم بن عقیل اولین بدن از بنی هاشم بود که آویخته شد. سر او هم اولین سری بود که به دمشق فرستادند(سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم )

شباهت های زیادی میان شهادت مسلم بن عقیل و امام حسین علیه السلام است. هر دو صبح تا ظهر با لب تشنه جنگیدند و تشنه شهید شدند! سر مبارک هر دو را به شام فرستادند! استخوانهای بدنشان هر دو را خرد کردند! یکی را وقتی که از بام انداختند اما یکی را زیر سم اسب ها! اما همسر و فرزندان مسلم شاهد شهادت بابا نبودند! بچه های مسلم ظهر عاشورا به شهادت رسیدند و از ایشان نسلی نماند. این سند ایثار حضرت مسلم علیه السلام است.

کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست

هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیست

 

به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسید

آن چه مانده ست مرا غیره پشیمانی نیست

 کارم این است که تا صبح فقط در بزنم

غربتی سخت تر از بی سر و سامانی نیست

 جگرم تشنه ی آب و لبِ من تشنه ی توست

بین کوفه به خدا مثل ِ من عطشانی نیست

 من از این وجه ِ شباهت به خودم میبالم!

قابل سنگ زدن هر لب و دندانی نیست

 من رویِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟

دلِ من راضی از این شیوه یِ قربانی نیست

موی من را دم دروازه به میخی بستند

همچو زلفم به خدا زلف پریشانی نیست

زِرِهم رفت ولی پیرهنم دست نخورد!

روزیِ مسلمت انگار که عریانی نیست

کاش میشد لبِ گودال نبیند زینب

بر بدن پیرُهَن ِ یوسفِ کنعانی نیست

 سوخت عمامه ام امروز ولی دور و برم

دختر ِ سوخته یِ شام غریبانی نیست!

 هرچه شد باز زن و بچه کنارم نَبُوَد

که عبور از وسط شهر به آسانی نیست

 دستِ سنگین، دلِ بی رحم، صفات اینهاست

کارشان جز زدن سنگ به پیشانی نیست

 دخترم را بغلش کن به کنیزی نرود

چه بگویم که در این شهر مسلمانی نیست!