نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰


مقام ابتلای به بلاها 

از جمله موازینی که مقامات و کمالات انسان را معین می ‌کند مقام ابتلا به بلاء و مصیبات می باشد. مقام ابتلا، مقامِ خوّاصِ درگاه خداوند متعال است. این معنی در احادیث و روایات زیادی به چشم می خورد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

إِنَ‏ عَظِیمَ‏ الْبَلَاءِ یُکَافَأُ بِهِ‏ عَظِیمُ الْجَزَاءِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضَا وَ مَنْ سَخِطَ الْبَلَاءَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ السَّخَطُ[1]؛ بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده شود و هر گاه خدا بنده‏ئى را دوست دارد، ببلاى بزرگ گرفتارش سازد، پس هر که ناراضى شود، نزد خدا براى او رضا باشد و هر که ناراضى باشد، نزد خدا برایش رضایت نیست.»

و در حدیث دیگر آمده است:  «إِذَا أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ قَوْماً أَوْ أَحَبَّ عَبْداً صَبَّ عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبّاً فَلَا یَخْرُجُ مِنْ غَمٍّ إِلَّا وَقَعَ فِی غَم‏[2]؛ هر گاه خداوند گروهى یا بنده‏اى را دوست بدارد مانند باران بر او بلا فرو مى‏ریزد و هیچ گاه او از غم و محنت بیرون نمى‏رود.»

ابتلائات در این دنیا، سبب ارتفاع درجات و رسیدن به مقامات رفیع اخروی می شود؛ و هرکس در این دنیا گرفتار شدائد و سختی گردد، ولی اعتقاد و ایمان خود را حفظ کند و صبر پیشه کرده و راضی به رضای پروردگار گردد، از مقامات و نعمات رفیع اخروی برخوردار خواهد بود. خداوند حکیم است و مطمئنّاً آنچه را که نزدش ارزش بیشتری دارد در اختیار کسانی قرار خواهد داد که مقرّب تر هستند. از آنجایی که متاع فانی دنیا بی ارزش است و الآخرة خیرٌ و أبقی می باشد، پس آخرت را از آن اولیا و مقرّبین درگاه خود قرار داده است. «الدّنیا سجن المؤمن و جنّة الکافر»[3]؛ «الدّنیا حرامٌ علی اهل الآخرة و الآخرة حرامٌ علی اهل الدّنیا[4]» پس از روی همین میزان مقام هر یک از انبیا و اوصیا و خاصان درگاه احدیت را می توان فهمید. هر یک از آن ها که ابتلایش بیش تر است مقاماتش رفیع تر.

حال با تأمّل در احوالات حضرت صدّیقۀ صغری، زینب کبری (علیها السلام) و انواع مصائب و نوائب و صدماتی که بر ایشان وارد شده، دو مطلب بر ما واضح می شود:

اوّل:  کمالِ ثبات و استحکام مقام توحیدی و تقرّب ایشان به درگاه حضرت احدیّت با وجود این همه مصایب.

دوّم: رفعت درجه و رتبۀ عظمای ایشان و مقامات و درجات غیرقابل حصر که نتیجۀ تحمّل مصایب وارده بر ایشان است؛ و آنهم چه مصائبی؟!

مصائب حضرت زینب(علیها السلام)

کسانی که درمعرض آزمایش سخت الهی واقع شده و مورد نزول بلا و مصایب بزرگ و بسیار قرارگرفته اندک نیستند ولیکن در میان همه، حضرت زینب علیها السلام امتیازویژه ای دارد و مصایب و نوایب او به حدی است که به این موضوع اشتهار یافته و او را امّ المصائب و محل تجمع و تمرکز آلام بی شمار و غصه ها و رنجهای بی پایان و جانکاه می دانند.

این مخدّره قابلیّت و استعدادی داشته که جز خدا کسی نمی تواند مقاماتش را بفهمد و مصایب ایشان نیز در خور مقاماتش بوده است. مصائبی که هر مصیبتی در کنار آن سهل و آسان می شود و در دنیا برای احدی اتفاق نیفتاده است. حتی اگر از میان انبیا و اولیای الهی به برخی از این مصائب گرفتار شدند، همۀ آنها باهم و در یک منزل به ایشان وارد نشده است. برای نمونه بعضی از شباهت های میان مصائب حضرت زینب (علیها السلام) و انبیای عظام را بیان می کنیم:

اگرحضرت آدم به مفارقت بهشت[5] و حوّا و به مصیبت هابیل[6] مبتلا شد ،این مظلومه به فراق حرم جدّ و برادر و مادرش که بهترین روضات بهشت بوده و به فراق برادر و مصیبت او و مصیبت فرزندان برادر و فرزندانش مبتلا شد.

اگرحضرت نوح به زحمت قوم خویش[7] مبتلا شد و به برکت خمسۀ طیّبه نجات یافت ، این بانو مبتلا شد به اهل کوفه و شام که بدتر از قوم نوح بود ند، و در دریای بلیّات غرق گردید!

حضرت ابراهیم به آتش نمرودیان[8] مبتلا شد و به قربانی کردن فرزندش[9] مأمور شد ، حضرت زینب (علیها السلام) به آتشی بدتر از نمرودیان در روز عاشورامبتلا شد. و این در حالی بود که ابراهیم (علیه السلام) در میان آتش، در فکر بیمار و اطفالش نبود و آتش بر ابراهیم گل و ریحان شد، اما آن مظلومه میان شعله های آتش با جانبازی خود از بانوان و اطفال محافظت می کرد!

حضرت یعقوب مبتلا شد به هجران یوسف و در مفارقت او چنان گریست تا دیده هایش نابینا شد[10] در حالیکه می دانست یوسف زنده است و در آخر به وصال یوسف رسید. این مظلومه مبتلا شد به مفارقت شش برادر و دو فرزند و چند تن جوان هاشمی که در عالم برای آنها نظیری نبود و همه را به چشمِ خود کشته و پاره پاره دید و صبر نمود!

اگر حضرت موسی مبتلا شد به فرعون و قارون[11]، بالاخره به آنها نفرین نمود و آنان به عذاب الهی مبتلا شدند. این مظلومه مبتلا شد به ابن زیاد و یزید که هردو بدتر از فرعون و قارون بودند!

اگر بر فرق زکریّا مِنشار نهادند[12]، سر و کتف این مظلومه آن قدر تازیانه و کعب نیزه زدند تا ورم نموده و سیاه و کبود شد!

یحیی را سر بریده[13] و در حضور سلطان حاضر نمودند، این مظلومه را اسیر نمودند و سر برادر را با او داخل مجلس یزید آوردند!

جرجیس[14] و دیگر پیامبران را بعد از اذیّت های فراوان کشتند. این مظلومه را نیز بعد از اذیّت های بسیار اسیر نمودند که هر یک از مصیباتش سخت تر از قتل بوده است!

یوسف به چاه[15] و زندان[16] مبتلا شد، این مظلومه نیز به زندان ابن زیاد و خرابۀ شام مبتلا شد!

حضرت زینب (علیها السلام) حتی در مصایبی که به جدّ نازنینش حضرت رسول و پدر و مادر و برادر ها صلوات الله علیهم اجمعین وارد آمده شریک بوده است.

اگر مشرکین خاکستر بر سر مبارک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ریختند[17]، اهل شام هم خاکستر گرم و دسته های نی آتش زده بر سر زینب ریختند.

اگرحضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) را نسبت هذیان گفتن دادند[18]، این مظلومه را نیز گفتند: «کذبت یا عدوّة الله»[19]

به گردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) ریسمان انداختند و به مسجد بردند، این مظلومه را هم بازو بسته و هم ریسمان به گردن انداختند، به مجلس ابن زیاد ملعون و یزید خبیث لعین بردند!

مادرش صدّیقۀ کبری (علیها السلام) را سیلی زدند.[20] این مظلومه را هم سیلی زدند!

مادرش را تازیانه و غلاف شمشیر زدند[21]، این مظلومه را با تازیانه و کعب نی اذیّت نمودند.

حضرت مجتبی (علیه السلام) را زخم زبان زدنداین مظلومه را نیز زخم زبان زدند.

جگر مبارک حضرت مجتبی (علیه السلام) را به زهر جفا قطعه قطعه کردند، جگراین مظلومه نیز به داغ جوانهایش پاره پاره نمودند!

با حضرت سیّد الشّهداء (علیه السلام) در جمیع مصایب و شداید شریک و سهیم بوده و هر داغ و مصیبتی را که برادر دیده، خواهر نیز دیده است. پس همانطور که در مصایب برادر شریک بود، در اجر و ثواب و مظلومیّت او نیز شریک بوده است. و هر اجری برای توسّل و گریه بر مصیبات برادر عطا می شود، در توسّل و گریه به حال خواهر مظلومه هم عطا می شود.

آنچه در این مختصرذکرشد قطره ای بود از دریای فضایل و مصائب حضرت زینب کبری (علیها السلام) که البته درک عظمت مصیبت وارده بر ایشان و مقامی را که در اثر تحمّل این مصیبت نایل شد، برای ما مقدور نیست. و خدا داند چه استعدادی در این وجود مبارک و عقل محض بوده که چنین امتحان شد و از همه ی امتحانات سربلند بیرون آمد و در هرحال ثابت قدم بود. از روی همین میزان می توان گفت:

اولاً:  آن مخدره دارای استعدادی بوده که اغلب انبیاء چنین استعدادی را دارا نبوده اند.

دوماً:  بر اساس اینکه مقامات ومثوبات هرکس به اندازه ی امتحانات اوست، لذا می توان ادعا کرد که حضرت زینب دارای مقاماتی است که دیگران از آن محروم بوده اند.

برگرفته از کتاب خصایص زینبیه



[1] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏2؛ ص 253

[2] اقبال الاعمال 2/580

[3] التمحیص؛ ص 48

[4] عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة؛ 4/119/190

[5] ر.کالنورالمبین فی قصص الانبیاء ص 27 به بعد.

[6] ر.کتفسیر قمیج 1، ص 165؛ النورالمبین فی قصص الانبیاء ص 56.

[7] ر.کبحارالانوارج 11، ص 287 به نقل از قصص راوندی و النورالمبین فی قصص الانبیاء ص 67 به بعد.

[8] کالنورالمبین فی قصص الانبیاء ص 103.

[9] ر.کالنورالمبین فی قصص الانبیاء ص 127؛ خصالج 1، ص 58،57؛ مجمع البیانمجلد 4، ج 8، ص 710.

[10] ر.ک: خصال: ج 1، ص 272؛ روضة الواعظین: ص 493.

[11] ر.ک: النورالمبین: ص 234 به بعد.

[12] علل الشرایعص 80، النورالمبینص 399.

[13] بحارالانوارج 14، ص 181؛ النورالمبینص 400 به نقل از قصص راوندی.

[14] بحارالانوارج 14، ص 455؛ کامل ابن اثیرج 1، ص 214؛ عرائس

[15] تفسیر قمی ج 1 ص 374

[16] تفسیر قمی ج 1 ص 344

[17] بحارالانوارج 45 ص 114 وج 43 ص 197

[18] کامل ابن اثیر ج 2 ص 91

[19] وقعة الطف؛ ص 272

[20] کتاب سلیم بن قیس ج 2 ص 658

[21] کتاب سلیم بن قیس ج 2 ص 585

  • ۰
  • ۰


 علامه شیخ جعفر شوشتری


دوباره بوی محرم به مشام می رسد، مردم به تکاپو افتاده و وسایل اقامه عزا را آماده می کنند، تا قلب و روحشان، با عزای سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) شستشو یابد و بدین وسیله و با این طهارت وجود، به درگاه خداوند متعال تقرب بجویند.

امام حسین (علیه السلام) خصوصیتی در وسیله بودن به سوی خداوند عالم دارد که مخصوص به اوست و در آن مُنفرد است.

یکی از آنها این است که بابی از ابواب بهشت به نام باب الحسین مختص به ایشان است، و همچنین آن حضرت کشتی نجات و چراغ هدایت است. پیامبر و ائمّه (علیهم السلام)، همه ابواب بهشتند، اما باب آن حضرت مسلکش وسیع تر است، همۀ معصومین کشتی نجات هستند، اما کشتی حسینی سریعتر است.

از میان انبیای الهی نیز هر کدام به صفاتی مخصوص بوده اند که این صفات در امام حسین (علیه السلام) هم وجود دارد. خدای متعال مردم را به طایفۀ انبیاء امتحان کرده است و آنان را در نظر مردم ضعیف قرار داده، یعنی برای آنها اوضاع مطلوب دنیوی قرار نداده است و مردم نیز به یاری و پیروی از انبیاء، با این شرایط خاص، امتحان شده اند.خداوند تمام حالات ابتلای انبیاء را در وقوف امام حسین (علیه السلام) در روز عاشوراء جمع کرده است.

وهمچنین خود انبیاء هر کدام مبتلا به ابتلائی بوده اند، مثلا مبتلا شده اند به فقر یا گرسنگی یا تشنگی، یا به افتادگی در بیابان، یا ضرب و جراحت، یا کشته شدن، و یا به اذیت و استخفاف. هر نبی، گرفتار برخی از این ابتلائات شده و از باقی در امان بوده استمثلا بعضی از آنها از گرسنگی وفات نمودند، و بعضی از تشنگی و آوارگی در بیابان، وبرخی بر اثر آزار و شکنجۀ قوم خود شهید شدندولی همۀ این مصائب و ابتلائات در حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) یک جا جمع شده است و در کسی غیر از ایشان جمع نشده، و این درحالی بود، که ابتلاء امام حسین (علیه السلام) از ابتلاء هر نبی، شدیدتر و سخت تر بوده است.

ابا عبدالله (علیه السلام) در طول سفر خود از زمانی که از مدینه حرکت کرد، در جایگاه های مختلف از انبیای الهی یاد می کردمثلاً هنگامی که از مدینۀ طیّبه بیرون آمد، بعضی از آیات متعلّق به حضرت موسی را تلاوت نمود که اشاره به تطبیق حالات آن حضرت با حالات حضرت موسی داشت، ویا هنگام حرکت از منزلی و نزول به منزل دیگر، جناب یحیی را متذکر می شدیکی از انبیایی که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا یاد کرده است، حضرت صالح و ناقۀ ایشان می باشد.

  • ۰
  • ۰



حجة الاسلام و المسلمین محمدمهدی بیات

کارشناس ارشد امامت


انبیاء سلف به برکت اینکه زمین کربلا مدفن حضرت أبی عبداللّه (علیه السلام) می شود، آنجا را زیارت کرده اند و به جهت موافقت امام حسین علیه السلام آنجا خون از بدنشان جاری شده است. و مأمور بودند که در این سرزمین گریه کنند و گریه هم کردند که روایات فراوان است در این زمینه و در این مختصر چند نمونه اشاره می کنیم:

۱- أنّ آدم لما هبط الی الأرض لم یرحوا فصار یطوف الأرض فی طلبها فمرّ بکربلا فاغتم و ضاق صدره من غیر سبب، و عثر فی الموضع الذی قتل فیه الحسین علیه السلام حتی سال الدم من رجله، فرفع رأسه الی السماء و قال: الهی هل حدث منّی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فانی طفت جمیع الارض و ما أصابنی سوء مثل ما اصابنی فی هذه الارض. فأوحی اللّه الیه یا آدم ما حدث منک ذنب، ولکن یقتل فی هذه الارض ولدک الحسین علیه السلام ظلما فسال دمک موافقة لدمه. فقال آدم: یا رب ایکون الحسین علیه السلام نبیا قال: لا. ولکنه سبط النبی محمد صلی الله علیه و آله فقال: و من القاتل له؟ قال: قاتله یزید لعین اهل السماوات و الأرض[1]