نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۰
  • ۰


مراد از ظلم شهادت امام حسین (علیه السلام) است!

یکی از آیات قرآن که با امام حسین (علیه السلام) ارتباط دارد آیه 33 سوره اسراء است.

« و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلایسرف فی القتل انه کان منصورا»

هرکس مظلوم کشته شود به ولی و سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس نباید در قتل زیاده روی کند زیرا او یاری شده است. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که مراد خداوند از آیه حضرت حسین (علیه السلام) است که او را مظلومانه به شهادت رساندند و منظور از ولی و سرپرست امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.[1]

ظاهر آیه حکمی عام است برای همه مردم یعنی اگر کسی از روی ظلم کشتند ولی و سرپرست او شرعا می تواند فقط قاتل او را قصاص کند و طبق معنای آیه نباید اسراف کند یعنی افراد دیگری هم بکشد. بنابراین ولی امام حسین (علیه السلام) فقط می تواند قاتلین حضرت را قصاص کند؛ اما قاتلین حضرت چه کسانی بودند؟ آیا قاتل ایشان یزید است؟ یا ابن زیاد؟ یا عمربن سعد؟ یا شمر یا سنان یا صالح بن وهب که نیزه ای به حضرت زد و باعث از اسب افتادن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شد؟ یا آن ملعونی که تیر سه شعبه به قلب مبارک ایشان زد؟ یا...

صحیح این است که برای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) صدهزار قاتل است حقیقتا و استقلالاً.

یک قاتل یزید است که در روایات هم ذکر شده است.[2]

دیگری ابن زیاد است همانطور که یزید گفت: قتله ابن مرجانه[3] (ابن مرجانه حسین (علیه السلام) را کشت)

دیگری عمر بن سعد است چنانچه در روایت است وقتی اصحاب امیرالمومنین (علیه السلام) او را در کودکی می دیدند می گفتند این قاتل حسین (علیه السلام) است.[4]

و دیگری شمر و سنان و خولی و حرمله و تشنگی و غیرت و گریه و...

خود حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می فرمایند: «قتلت مکروبا»[5] یعنی حزن و اندوه مرا کشته است و به همین خاطر ایشان را صاحب کربلا می نامند یعنی خود این لفظ اشاره به سبب قتل ایشان است یعنی حزن و اندوه و بلا.

اما مظلوم کشته شدن که در آیه آمده است چند معنا دارد که همگی بر سیدالشهدا (علیه السلام) منطبق است حقیقتاً.

اول: در حالتی که مظلوم است کشته شده باشد: یعنی تجاوز به حقوق او کرده باشند و ضرر به مال و اولاد و اصحابش زده باشند بلکه تمام اعضا و جوارحش اعم از ظاهریه و باطنیه را به ضرب تیر و تیغ و نیزه و تشنگی، از بین برده باشند که حقیقتاً در آن حضرت اتفاق افتاد که از شدت ضربات شمشیرها و نیزه ها اعضایش متغیر شده بود حتی گلوی ایشان و از طرفی تعدی کردند به مال و اولاد و اصحابش و او را آواره کردند و تنها و بی کس روی خاک رها کردند به همین جهت کلمه مظلوم با اینکه وصف است علم شده برای حضرت حسین (علیه السلام) همانطور که در دعا می خوانیم: أنشرک دم المظلوم[6] (تو را قسم می دهم به خون مظلوم)

و در حدیثی وارد شده که ترک مکن زیارت مظلوم را، راوی سؤال کرد: مظلوم کیست؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانی که او حسین (علیه السلام) شهید کربلاست![7]

دوم: مظلوم بودن در اصل کشتن: یعنی کسی را بکشند بدون مجوز شرعی که موجب قتل او باشد مثل قصاص یا حد یا فساد کردن در جامعه. و اظهر افراد این معنا حسین (علیه السلام) است. همانطور که خودش فرمود: وای بر شما چه طلبی از من دارید؟ آیا کسی از شما را کشته ام که می خواهید قصاص کنید یا مالی از شما گرفته ام؟ یا بدعتی در دین خدا انجام داده ام؟[8]

سوم: مظلوم بودن در کیفیت قتل: خداوند امر به احسان کرده در هر امری حتی قربانی کردن مثلا مستحب است: کارد را تیز کنند یا در پیش روی حیوانات دیگر از جنس خودش قربانی نکنند. و دست و پایش را نبندند و اعضای حیوان را پیش از خروج روح از بدنش قطعه قطعه نکنند! ولی حتی این احسانها را در حق حضرت رعایت نکردند.

چهارم: مظلومیت بعد از کشته شدن: به درآوردن لباس و قطع کردن اعضای بدن و پامال کردن آن[9] و رها کردن بدن بی کفن بر روی خاک و این معنا منحصر به آن حضرت است حتی به لباس کهنه ایشان رحم نکردند و آنرا از بدن ایشان درآوردند.[10]

پنجم: مظلومیت به جمیع معانی قبل: این مورد هم فقط منحصر به سیدالشهداست و در فرد دیگری موجود نبوده است.

نگاشته ی مهدی مسعودی پژوهش گر عرصه امامت برگفته از کتاب خصائص الحسینیة مرحوم شوشتری



1 بحار الانوار ج 44 ص 218 ـ تفسیر عیاشی ج 2 ص 290 ـ مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 206

[2] بحار الانوار ج 44 ص 242 ـ ص 244

[3] بحار الانوار ج 45 ص 131 و ص 162 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 74

[4] بحار الانوار ج 44 ص 263 ـ کشف الغمه ج 2 ص 9 ـ ارشاد مفید ج 2 ص 135! البته عبارت کشف الغمه «اصحاب النبی» است لکن عبارت بحار و ارشاد «اصحاب علی» است.

[5] بحار الانوار ج 44 ص 279 ـ کامل الزیارات باب 26 ص 109

[6] بحار الانوار ج 83 ص 235 ـ کافی ج 3 ص 325

[7] بحار الانوار ج 98 ص 66 ـ کامل الزیارات باب 52 ص 137

[8] بحار الانوار ج 45 ص 7 ـ ارشاد مفید ج 2 ص 101

[9] بحار الانوار ج 45 ص 59 ـ لهوف ص 58 و 59 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 38 و 39

[10] بحار الانوار ج 45 ص 57 ـ لهوف ص 56 و 57 ـ مقتل خوارزمی ج 2 ص 37

  • ۰
  • ۰


مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

 مجلس دوم


نمى دانم از این دو مصیبت عظیمه که یکى در جان خود ماست - یعنى مصیبت تدین، و آن مصیبتى است که دعای و لاتجعل مصیبتنا فى دیننا نسبت به او مستجاب نشده است - یا در مصیبت این ایام بگویم.

اول باید در مصیبت خودمان بگوئیم؛ چرا که آن صاحب مصیبت عظمى متحمل این همه مصائب نشده، مگر به جهت آنکه این مصیبت را از مردم دفع کند.

پس اول باید در این گفتگو نمود. در این مقام عرض مى کنم:

اللهم عظم بلائى، و افرط بى سوء حالى، و قصرت لى أعمالى، و قعدت بى اغلالى

یعنى: خداوندا، مصیبت من سنگین شده است در چند بابت.

چند دفعه مکرر مى کنم. هر قدر بتوانم مکرر مى کنم:

اللهم عظم بلائى. ما ربحت تجارتى و حسرت نفسى[1]

یعنى: خدایا، سرمایه اى که دادى، قدرى از آن رفته، و قدرى از آن باقى مانده. نه نفع برده ام، نه سودى تحصیل کرده ام، نه نفعى به چنگ آورده ام، نه نقدى که به بازار آخرت ببرم، و به او متاعى خریدارى کنم.

چه بازار؟ بازارى که در او جز نقد خالص قبول نکنند، و صرافش ماهر است. قلب قبول نمى کند.

نه در این دنیا - که متجر[2] اولیاء الله است[3]  - معامله اى که نفعى داشته باشد تحصیل کرده ام. نه فروش درستى، نه جنس درستى، نه نقد درستى!

  • ۰
  • ۰


مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

مجلس اول

اللهم انى امجدک و لاغایه لمجدک . لا احصى ثناء علیک ، انت کما اثنیت على نفسک توحدت بالعظمه و العلاء و تفردت بالجود و الکبریاء. توهت فى کبریاء هیبتک دقائق الاوهام و انحسرت دون النظر الیک خطائف ابصار الانام . نحمدک على جزیل الانعام  و نشکرک على جمیل الاکرام . و نصلى و نسلم على نبیک نبى الرحمه و امام الائمه ، المنتجب من طینه الکرم و سلاله المجد الاقدم ، و على اهل بیته ینابیع الحکم و عصم الامم ، و الساده الاتقیاء و القاده الاصفیاء، مادامت الخضراء على الغبراء، و استنارت الغبراء من الخضراء

اما بعد؛ امروز که اینجا نشسته اید، هر کس ملاحظه حال دل خود کند. اگر مى بینى هیچ نگفته و نشنیده دلت گرفته است، و گریه بر تو مستولى شده، و چنین حالتى در خود ملاحظه کردى، بشارت باد ترا که علامت ایمان است . اى برادران ، بیائید با خودمان راست بگوئیم ، که از روزى که مکلف شده ایم، و اظهار مى کنیم توحید خدا را، و اعتقاد به آن را - نبوت نبى و امامت ائمه (علیهم السلام)- تا به حال همه این ها را از روى لفظى گوئیم و حقیقتى از اینها در ما ظاهر نشده است، تمام بى حقیقت است و چه بسیار معلوم است که جسد بى روح ، و پوست بى مغز، و ظاهر بى باطن ، ثمرى ندارد. بلى ، به ندرت حقیقتى یافت مى شود، و علامت او این حزن و اندوه است

و این یکى از نشانه هاست، که اگر چنین هستى ، معلوم است که مرتبه معجونیت ولایت را دارى و داخل در فقره شیعتنا قد خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بنور ولایتنا[1]؛ شیعیان ما از باقیمانده طینت ما خلق شده اند و به نور ولایت ما عجین گشته اند، هستى. دلت راهى به ایشان دارد؛ چرا که امروز روز اول حزن ایشان است. بارى، این فقره را من باب اشاره و تنبیه ذکر کردیم.