نشریه‌ی الکترونیکی مؤسسه علمی فرهنگی امام هادی

  • ۱
  • ۰

 

حجة الاسلام و المسلمین میرمعینی

 

رضای خدا و کمال دین، جوهره غدیر

یکی از سئوالاتی که مطرح می شود این است که اسلام قبل از غدیر خم با اسلام بعد از غدیر خم چه تفاوتی دارد؟!

قبل از غدیر اگر کسی شهادتین را بر زبان جاری کند کفایت می­ کند. اما اسلام بعد از غدیر با شهادت ثلاثه تکمیل می­ شود. یعنی بعد از غدیر پیامبر گرامی اسلام بحث خلافت  و وصایت و وزارت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  را مطرح کرد و همه ی مردم هم بر این عقیده بیعت کردند.

پیامبر اسلام در غدیر خم سه شبانه روز جمعیت را نگه داشت و به همه فرمود با علی بن ابی طالب(علیه‌السلام)  به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنید. هنوز مردم از سرزمین غدیر متفرق نشده بودند که آیه ی «الیوم اکملت لکم دینکم و اتمتم علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»[1] نازل شد. و خداوند اعلام کرد که دین امروز کامل شد. اولین خشت بنای دین را حضرت آدم بر زمین نهاد. 124 هزار پیامبر مرتب آمدند و این ساختمان را کامل کردند یک دین را از طرف خدا آوردند. اما این دین کامل نشد تا در غدیر خم وقتی ولایت امیر المؤمنین اعلام شد و پیامبر اسلام از همه مرد و زن برای امیرالمؤمنین بیعت گرفت، و با نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی » دین کامل شد و بالاترین نعمت را بر بشریت خداوند در غدیر نازل کرد. در همین جا معنای اینکه در نماز می ­خوانیم صراط الذین انعمت علیهم نیز روشن می ­شود. خدایا ما راه کسانی را می­ خواهیم که نعمت به آنها دادی. نعمت چیست؟!

جواب این پرسش در آیه اکمال آمده که نعمت من که بر شما تمام کردم نعمت ولایت و امامت امیرمؤمنان است. لذا در نماز که «صراط الذین انعمت علیهم»، صراطآنهائی که به آنها نعمت دادی را طلب می­کنیم، صراط، ولایت و امامت اهل­بیت(علیهم‌السلام) را می ­خواهیم.

«غیر المغضوب علیهم»! خدایا راه آنهائی که بر ایشان غضب کردی را نمی­خواهیم. خداوند بر چه کسانی غضب کرده؟ نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود «ان الله یغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها»[2] فاطمه(علیهاالسلام) بر هر که غضب کند خدا بر او غضب می ­کند. کسانی که فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بر آنها غضب کردند مغضوب خدایند و ما راه کسانی که خدا برایشان غضب کرده را نمی ­خواهیم. صراط الذین انعمت علیهم یعنی صراط ولایت را می­ خواهیم.

با نظر به حقیقت غدیر است که اسلام بعنوان دین مطرح شد. آن اسلامی که غدیر دارد، اسلام با ولایتِ مرضی خداست نه اسلام منهای ولایت.

مناصب پیامبر

بر طبق آیات الهی پیامبر اکرم دارای سه منصب بود. منصب تلقی وحی، تبیین وحی و تحقق بخشیدن وحی یعنی همان حکومت. اولین منصب دریافت وحی تشریعی بود.

منصب دومی که قرآن مجید برای پیامبر بیان می­ کند وظیفه تبیین و بازگو کردن وحی و دستورات و احکام الهی است. می­ فرماید : «و انزلنا الیک الذکر لتبین لناس ما نزل علیهم»[3].

و ما انزلنا الیک الکتاب الا لتبین لهم لتخلفوا فیه. وقتی مردم درباره دین و برداشت دین از قرآن با هم اختلاف دارند این نبی مکرم اسلام که من خوطب به است و قرآن به او خطاب کرده و به او نازل شده او باید رفع اختلاف کند.

وقتی که دو مکتب از یک آیه با هم برداشت متفاوت دارند، چه کسی باید دین را تبیین کند؟ به عنوان مثال مقصود خدا از این­که فرموده «فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق»[4] چیست و چگونه باید وضو بگیریم؟ این تبیین را پیامبر بر عهده دارد. این اختلافات را پیامبر باید برچیند. این منصب دوم پیامبر است.

منصب سوم تحقق وحی و پیاده کردن آن است. آیاتی نازل شده درباره قصاص؛ درباره حدود؛ درباره دیات؛ درباره حکومت و رهبری؛ حال چه کسی باید در جامعه حکومت کند؟ چه کسی باید حاکم باشد؟

قرآن مجید می­ فرماید «ان الحکم الا لله»[5]. حکومت مال خداست وهرکه از طرف خدا اذن درحکومت دارد حاکم است. وهر که از طرف خدا حکم حکومت ندارد اساساً غاصب است حاکم نیست. پس حاکم اصلی در حقیقت خداست وهر که از طرف خدا اذن در حکومت داشته باشد حاکم است. نبی مکرم اسلام حاکم است. پیامبر زمامدار هست. و همه مردم باید تابع پیامبر باشند و همه مردم باید مطیع رسول الله باشند این است که اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم[6]. این هم مقام سوم پیامبر بود.

 

اهل بیت، جانشینان رسول الله

حال سوال این است بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) این سه منصب چه شد؟

اولین منصب پیامبر که تلقی وحی تشریعی بود به انجام و اتمام رسید و آیه اکمال هم به این مطلب صراحت دارد که دین کامل شده و تمام دستورات برای رشد و کمال بشریت تا قیامت آمده پس دیگر نیازی به وحی تشریعی نیست به همین دلیل هم  وحی تشریعی منقطع شد. تمام قوانین را پیامبر آورد و همه بشریت تا قیامت موظف هستند به این قوانین عمل کنند. هیچ فردی حق ندارد بر خلاف دستورات قرآن و دین عمل کند. در قرآن سه آیه داریم که می­ فرماید «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» یک آیه می فرماید «فاولئک هم الظالمون» یک آیه می ­فرماید «فاولئک هم الفاسقون»[7] هر که بر خلاف ما انزل الله حکم کند کافر است، ظالم است، فاسق است. همه باید مطیع ما انزل الله باشند. پس در این زمینه دیگر نیازی به وحی نیست.

اما منصب دوم پیامبر که مقام تبیین است بعد از پیامبرهمچنان باقی است. چون بعد از رسول الله تا قیامت میلیاردها انسان زندگی می ­کنند.این انسانها در برداشت از قرآن و دین با هم اختلاف دارند. باید کسی باشد که دین را به طور صحیح برای مردم تبیین کند. باید کسی باشد که وقتی مسلمانها در برداشت از قرآن با هم اختلاف دارند فصل الخطاب باشد. این منصب باقی است و به جانشین رسول الله منتقل می ­شود پس کسی که جانشین رسول الله است باید مثل رسول الله تمام احکام دین را بداند. دقایق قرآن، ظرایف قرآن، حقایق قرآن، بواطن قرآن، تأویل قرآن و تفسیر قرآن را باید بداند تا بتواند برای مردم تبیین کند. کسانی که ده ­ها بار خودشان اقرار کردند که ما هیچ نمی ­دانیم، نمی ­توانند جانشین رسول الله باشند، نمی ­توانند دین را تبیین کنند. کسی که بارها گفته: اللهم لا تُبقنی لمعضلة لیس لها ابن ابی طالب![8] خدایا مرا در مشکلی که برای حل آن علی بن ابی طالب نباشد باقی نگذار نمی ­تواند تبیین کننده ی دین باشد. کسی باید دین راتبیین کند که فریاد می­ زد: «ان هاهنا لعلماً جما لو اصبت له حملة»[9] تمام علوم در این سینه جمع است. ای کاش کسی را پیدا می­ کردم که می ­توانست این بار را به دوش بکشد. این مقام تبیین بعد از پیامبر باقی است. 

اما تحقق بخشیدن به وحی (مقام زمامداری ومقام حکومت)؛ این مقام که دربرگیرنده مقام زمامداری مسائل سیاسی و اجتماعی بعد از رسول الله می باشد، در جامعه باقی است. مردم نیاز به حکومت دارند. چه کسی بعد از رسول الله در جامعه اسلامی باید امیر باشد؟ چه کسی باید حاکم باشد؟! قرآن مجید می­فرماید «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم». اولوا الامر باید در جامعه حکومت کند. اولوا الامر چه کسی است؟! قرآن مجید اولوا الامر را خودش معرفی کرده. اولوا یعنی صاحب. اگر ما امر رابشناسیم صاحبان امر خود به خود مشخص می ­شود که چه کسانی هستند. خدا امر را در قرآن مجید معنا کرده است آن هم با «انما» که از «ادات حصر» و بیانگر انحصار است. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»[10]. امر خدا چنین است که اگر اراده کند چیزی را همین که بگوید باش؛ خواهد بود ایجاد می ­شود. این امر خداست. هر که در زیر این آسمان صاحب این امر باشد. اولوا الامر است. اولوا الامر کسی است که ولایت بر تکوین دارد. تمام هستی مطیع او هستند. کسی که فرمانش بر تمام هستی نافذ است و همه بشریت باید از وی تبعیت کنند. کسی که قرآن مجید می ­فرماید علم الکتاب[11] در سینه ی اوست. او باید حکومت کند. تا راه و رسم حکومت و تحقق دادن حقیقت کتاب را در متن عالم آفرینش بداند. کسی که وجود او و حرکت و رفتار او شاهد حقیقت و حقانیت رسالت پیامبر است. لذا در آیه آخر سوره رعد خداوند می ­فرماید یا رسول الله هر که گفت تو پیامبر نیستی، بگو من دو شاهد دارم بر پیامبری خود یک: «قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم». خدا شهادت می ­دهد که تو پیامبر هستی. دو: «من عنده علم الکتاب». کسی که علم الکتاب در سینه ­اش هست او شهادت می ­دهد که تو پیامبری. به اقرار همه مسلمین صاحب ابن مقام فقط علی بن ابی طالب بود[12] به همین دلیل مقام تبیین دین به او واگذار می شود.

 

انحراف امت از غدیر

اما بعد از واقعه غدیر، عامه ی مردم زیر بار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  نرفتند، حتی طبق اسناد تاریخی منافقان قصد ترور پیامبر را کردند. در بازگشت از حجة البلاغ در گردنه هرشی 12 نفر کمین می­ کنند تا شتر پیامبر را رم بدهند و پیامبر را ترور کنند[13]. در تاریخ اسامی 12 تروریست زمان رسول الله ثبت شده وعمار یاسر و حذیفه به عنایت رسول اکرم آن12 نفر را شناسایی کردند[14]. اما رسول الله اجازة رسوا کردن آنان را نداد. در دعای ندبه می­خوانیم «فاودع قلوبَهم احقاداً بدریة و خیبریة و حنینیة و غیرهن» قلب های اینها مالامال از حقد و کینه ­ای بود که در جنگ ­های بدر و احد و حنین در قلوب آنها جای گرفته بود. این مردم زمانی زندگی می­ کردند که اگر یک نفر ازآنها توسط قبیله مقابل کشته می­ شد ده نفر از آن قبیله را می­ کشتند تا خون از جوشش بیفتد؛ این مردمی که این قدر کینه دارند؛ از همان جنگ بدر که هفتاد نفر از کفار کشته می­ شوند و 35 نفر از آنها با شمشیر مستقیم امیرالمؤمنین به هلاکت می­ رسند. نسبت به آن حضرت حقد ها و کینه ­ها در دل انباشته کردند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  به خاطر خدا شمشیر می ­زد. او مصداق حقیقی این آیة قرآن است که: «لا یخافون لومة لائم»[15] با این وجود که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  اینگونه شمشیر می ­زد. حقد و کینه ی امیرالمؤمنین در دل آنان جای گرفت. تمام کتب عامه را بررسی کنید تمام جنگ­ های صدر اسلام را در کتاب ها ورق بزنید. یک نفر را به عنوان نمونه پیدا نمی­ کنید که آن سه خلیفه ی غاصب در میدان جنگ کشته باشند. هیچ کس را نکشتند. چرا؟! چون نمی ­خواستند کینه­ ­ای از آنان در دل ها جای بگیرد. اینها با مردم کار داشتند می­ خواستند فردا حکومت کنند. اما امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به خاطر خدا به خاطر بقای اسلام شمشیر ­زد. در تمام جنگ های صدر اسلام اگر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نبود، شکست حتمی بود. چه کسی می ­توانست با عمرو بن عبدود مبارزه کند؟ عمرو شخصیتی است که در زیارت غدیریه ی امیرالمومنین(علیه‌السلام)  به بیان امام هادی(علیه‌السلام)  می­ خوانیم که: «فقتلت عمر وهزمت جمعهم»[16] عمرو که کشته شد ده هزار نفر پا به فرار گذاشتند خب اینها نسبت به علی بن ابی طالب حسادت دارند. قلبها مالامال از حسادت است. قرآن می­ فرماید: «أَمْ‏ یَحْسُدُونَ‏ النَّاسَ‏ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیما»[17] ما به آل ابراهیم ملک عظیم دادیم به همین خاطر مردم نسبت به آل ابراهیم حسادت می ­ورزند که در روایات بسیاری از این آیه اهل بیت(علیهم‌السلام) قصد شده است.[18] تشنگان قدرت برای حکومت بعد از رسول الله برنامه ­ریزی کردند به همین دلیل زیر بار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  نرفتند.

 

سرنوشت دو منصب نبوی

لذا دو منصب باقی مانده بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را غصب کردند.

1-     منصب «لتبین للناس» را اشغال کردند. باید دین را تبیین می ­کردند و تحویل مردم می ­دادند، اما چون علم نداشتند و نمی ­خواستند همان علم نبوی هم به دست مردم برسد؛ نقل حدیث را ممنوع کرده و مردم را با قصه­ گویی مأموران کافر کیش یهودی و نصرانی سرگرم کردند. آنان به بهانه اهتمام به قرآن و قرائت آن؛ مسلمانان را از روایات نبوی و تبیین و تفسیر اهل­بیت(علیهم السلام) محروم کردند[19].

2-     مقام زمامداری و حکومت را هم خودشان به عهده گرفتند. و البته پیامبر اسلام همه این چیزها را می­ دانست. به همین دلیل در خطبه غدیر بعد از آنکه همه مباحث را بیان کرد. فرمود بعد از من کسانی می ­آیند به اسم حکومت و پادشاهی خلیفه و حجت خدا را کنار می ­زنند آن­گاه پیامبر آنان را لعنت کرد. و سیجعلونها ملکا واغتصاباً الا لعن الله الغاصبین والمغتصبین.[20] و امامت را پادشاهی و امری غاصبانه قرار خواهند داد. آگاه باشید خدا لعنت کند غصب کنندگان و پذیرندگان این غصب را.

از خدای متعال توفیق شناخت حقیقت غدیر و غاصبین آن را مسألت می­ داریم.

 

 

 

 
 
حجم: 14.2 مگابایت
 

[1] - مائده / 3؛ برای توضیح بیشتر بنگرید به: امینی, نجفی، عبدالحسین، الغدیر.

[2]- از روایات متواتر نزد فریقین، برای نمونه در مصادر عامه: بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، 3، 361 و 4، 210 و 7، 47؛ مسلم بن حجاج، الصحیح، 5، 54، برای مطالعه بیشتر بنگرید به: انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(علیهاالسلام)، نشر دلیل ما، 18، 443.

[3]- نحل/ 66.

[4]- مائده / 6.

[5] - انعام /57.

[6] - نساء /59.

[7] - مائده/ 45-47.

[8] - سبط ابن الجوزی، تذکره، 87؛ خوارزمی، مناقب، 58.

[9]-  ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، 1، 291؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، 496.

-[10] یس/ 82.

[11]- رعد / 43.

[12]- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(صلی الله علیه و آله) ج‏1، ص: 214. برای مطالعه اسناد فریقین بنگرید: مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، 35، 429، همان، 40، 1.

[13]- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص: 730. برای مطالعه بیشتر بنگرید به: مجلسی، همان، 28، 111-96.

[14] - همان.

[15] - مائده / 45.

[16] - ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، 274؛ مجلسی، محمد باقر، همان، 97، 365 به نقل از مزار مفید.

[17]- نساء/ 54.

[18] - برای نمونه بنگرید: صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، 203؛ کلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1، 186؛ ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، 101، همو، کمال الدین، 680.

[19] - برای مطالعه بیشتر در مورد قصه گویان عصر عمر بنگرید به: الکورانی العاملی، شیخ علی، تدوین القرآن، 448.

-[20] فتال نیشابوری، محمد بن احمد، (م 508)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ‏1، 96؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، 1، 62.